گــــــــــردو

۴۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دانلود ( ای یل کرب و بلدانلوامید خیمه‌ها ) با صدای محمود کریمی

دانلود ( ای یل کرب و بلا، ای امید خیمه‌ها ) با صدای محمود کریمی

 

مردی از روی کاتالوگ، یک دوچرخه برای پسر خود سفارش داده بود. هنگامی که دوچرخه را تحویل گرفت، متوجه شد که قبل از استفاده از دوچرخه خودش باید چند 

قطعه آن را سوار کند. با کمک دفترچه راهنما تمام قطعات را دسته‌بندی کرد و در گاراژ کنار هم چید. با وجود اینکه بارها دفترچه راهنما را به دقت مطالعه کرد ولی موفق نشد

بر گوش جانم میرسد آوای زنگ قافله

این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله


@@@@@@@@@@@@@@


فرشته‌ ها از امشب صبوی غم می‌ نوشن

دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می‌ پوشن

در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ساعتهای طولانی در روز، به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن

 می داد. در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان

محمدحسن «بیوک» معیری (زادهٔ ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران – درگذشتهٔ ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در تهران) با تخلص رهی از غزل‌سرایان معاصر ایران و از ترانه‌سرایان تصنیف‌سرایان به‌نام می باشد.

از تصانیف ساخته او می‌توان «شد خزان»، «یاد ایام»، «شب جدایی»، «کاروان» و «مرغ حق» را نام برد. اشعار او تحت تأثیر سعدی (که بیشترین تأثیر را در او گذاشته است)، حافظ، نظامی، صائب و مولوی می باشد. 

روزی دیوجانس ـ یکی از انسان های زاهد روزگار ـ از اسکندر پرسید: در حال حاضر بزرگ ترین آرزویت چیست؟

اسکندر جواب داد: بر یونان تسلط یابم.


دیوجانس پرسید: پس از آنکه یونان را فتح کردی چه؟

اسکندر پاسخ داد: آسیای صغیر را تسخیر کنم.

من که مانند نى در نوایم //عاشقم عاشق کربلایم

روز و شب در غم و شور و شینم //عاشق کربلاى حسینم


خادم کوى آن نور عینم //عبد درگاه آن مقتدایم

گر چه بگذشته دور جوانى//               لیک در پیرى و ناتوانى

دانلود آهنگ زیبای « اشک اغوانی » با صدای عبدالحسین مختاباد+متن شعر

دانلود آهنگ زیبای « اشک اغوانی » با صدای عبدالحسین مختاباد+متن شعر

در سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم

بی حوصله و خسته و افسرده نشستیم


خاموش چو فانوس که در خویش خمیده است

پیچیده به خود با تن تا خورده نشستیم

سد حیف از محبت 

سد حیف از محبت بیش از قیاس ما 
با بیوفای حق وفا ناشناس ما 

بودی به راه سیل بسی به که راه او 
طرح بنای عشق محبت اساس ما 

چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.

===========

زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان


اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ

خدایا از تو مى خواهم

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد،

 داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید، خدا سکوت کرد،

هر که به نشستن در جاهای معمولی مجلس پسنده کند ، خدا و فرشتگان بر او رحمت می فرستند تا برخیزد. 


@@@سخنان و احادیث امام حسن عسگری @@@@ 


دو خصلت است که بالاتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران. امام حسن عسکری(ع)

از کسی پرسیدند:« چند سال داری؟»

گفت:« هجده، هفده، شاید شانزده، احتمالا پانزده…! »

رندی گفت:« از عمر چرا می دزدی؟ این طور که تو پس پس می روی، به شکم مادرت باز می گردی!» مولانا

مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.

تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت.اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ،

باز این چه شورش است که در خلق عالم است//باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است 

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین//بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است 


این صبح تیره باز دمید از کجا کزو//کار جهان و خلق جهان جمله درهم است 

گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب//کاشوب در تمامی ذرات عالم است 

در زمان های قدیم در کشور هند یک مرد و یک زن زندگی می کردند این خانواده هیچ وقت صاحب فرزندی نمی شد برای همین مرد تصمیمی گرفت در یک صبح او به بازار رفت و یک میمون خرید

 از آن پس شادی بر خانه حکم فرما شد زن و مرد میمون را مثل بچه ی خود دوست داشتند مدت ها گذشت تا اینکه مرد و زن صاحب یک بچه شدند و شادی آنها بیشتر شد در یک روز زن برای خرید

الهی صحبت دوستان تو آب جان است و با غیر ایشان تاب جان است. 

الهی چه فضیلت است که با دوستان همراه کرده ای و به چه سعادت ایشان را در دنیا آورده ای ، هر که تو را یافت ایشان را بشناخت و هر که ایشان را شناخت تو را یافت. 

گفته اند که وقتی یکی از افسران جوان گارد نیکلای اول امپراتور روسیه به گناهی متهم شد و خشم امپراتور را چنان برانگیخت که فرمان داد تا بی درنگ به دوردست ترین نقاط سیبری تبعیدش کنند. 

یاران او کمر به نجاتش بستند و به هر وسیله تشبث جستند؛ چنان که شهبانو را برانگیختند تا نامه ئی به امپراتور نوشت و شفاعت او کرد تا از تبعیدش درگذرد.

گفتم ندهم دل ، رخ زیبای تو نگذاشت ///گفتم نکنم ناله ، جفا های تو نگذاشت 

گفتم نکشم حسرت آن پیکر زیبا ///خود جاذبه پیکر زیبای تو نگذاشت 


گفتم بهوای تو چو پروانه نسوزم ///ای شمع رخ انجمن آرای تو نگذاشت 

اینسان که بناگاه نگاهت خجلم کرد ///چشمی به من از بهر تماشای تو نگذاشت 

دانلود آهنگ زیبای ( بیتانم وطن ) با صدای چنگیز حبیبیان+ متن شعر

دانلود آهنگ زیبای ( بیتانم وطن ) با صدای چنگیز حبیبیان+ متن شعر

علی در عرش بالا بی نظیر است///علی بر عالم و آدم امیر است

به عشق نام مولایم نوشتم///چه عیدی بهتر از عید غدیر است


@@@@@@@@@@@

سلام ای دل ز ولایت علی شادی کن///احساس غرور و فخرو آزادی کن،

بادسته گلی پراز درود و صلوات///از روز غدیر شادیش یادی کن

یکدمی بالا و یک دم پست عشق گر به در انبانم دست عشق مولانا


@@@@@شعر زیبا و جملات قصار و عارفانه مولانا @@@@@@


در پی هر گریه آخر خنده ای است.مولانا

بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم *بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم * بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم * بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم


@@@@@@اس ام اس معذرت خواهی @@@@@@


بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی

به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی