گــــــــــردو

۱۶۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

مواد لازم:


۲ قاشق غذاخوری روغن زیتون

۱ فنجان پیاز خرد شده

پس کجاست؟

چندبار


خرت و پرت های کیف بادکرده را

زیروروکنم

ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست 

ذره‌ای در سایه‌ی خورشید تابان آمدست 


قطره‌ای ناچیز کو را برد ابر تفرقه 

رفته از عمان و دیگر سوی عمان آمدست 

من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را 

به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را 


نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل 

به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را 

مواد لازم:


۲ فنجان برنج نپخته (که با ۵ فنجان برنج پخته برابری می کند)

۳ فنجان آب

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم


شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

خورش برگه زردآلو

مواد لازم :


برگه زردآلو     دو پیمانه

مواد لازم برای پخت اسفنج کیک خانگی ساده:

مواد لازم:


نصف فنجان عصاره مرغ

۲ قاشق غذاخوری سس سویا

طرز تهیه خورش ونوشک

مواد لازم برای هر نفر :

هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران

سبزهٔ او هنوز به از گل باغ دیگران


خلق روان به هر طرف بهر سراغ یار من

بیهده من چرا روم بهر سراغ دیگران

مبادا یارب آن. وزی که من از چشم یار افتم

که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم


شراب لطف پر در جام می‌ریزی و می‌ترسم

که زود آخر شود این باده و من در خمار افتم

جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا

ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا


دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای

ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا

قدرت کردگار می بینم

حالت روزگار می بینم


حکم امسال صورت دگر است

نه چو پیرار و پار می بینم

مـــا خاک را به نظر کیمیـــا کنیـــم

صد درد را به گوشهٔ چشمی دوا کنیـــم


درحبسِ صورتیــــم و چنین شاد و خرّمیـــم

بنگر کــه در سراچـــهٔ معنـــی چه‌هـــا کنیـــم

مواد لازم:


۲ قاشق غذاخوری روغن زیتون

۱ عدد پیاز سفید (پوست کنده و خرد شده)

گریه را به مستی بهانه کردم

شکوه ها ز دست زمانه کردم

آستین چو از چشم برگرفتم

سیل خون به دامان روانه کردم

مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه‌تر کن


زآه شرربار این قفس را

برشکن و زیر و زبر کن

مِی خوردن و شاد بودن آئین من است    
      فـارغ شدن از کفر و ز دین, دین من است

گفتم به عروس دهر کابین تــو چیست     
     گـفتــا: «دل خـرم تــو کـابـیـن مــن است»

همه مشتِ خار گشتم که زنی شرارم امشب

به هوا دهی، فشانی همه جا غبارم امشب


 همه دامها گسستم، همه بندها شکستم

زجهان و جان برستم که کنی شکارم امشب

به فر دولت میمون به فضل ایزد داور

به فال فرخ اختر به سعی گنبد اخضر


همه عالم ز مشرق تا به مغرب کرد مستخلص

معزالدین و الدنیا خداوند جهان سنجر

الکساندر سِرگِیویچ پوشکین (به روسی: Александр Сергеевич Пушкин) شاعر و نویسندهٔ روسی سبک رومانتیسیسم است. او در ۶ ژوئن۱۷۹۹ در شهر مسکو چشم به جهان گشود

و در ۱۰ فوریه۱۸۳۷ در سن پترزبورگ درگذشت. او بنیانگذار ادبیات روسی مدرن به حساب میآید و برخی او را بزرگترین شاعرزبان روسی میدانند.

مواد لازم:

۲ دسته کلم بروکلینی پاک شده (حدود ۵۵۰ گرم)
۳ حبه سیر (له شده)

گفت‌: که ‌ای‌ فرزند مقبل‌ آمدی‌

آفت‌ جان‌، رهزن‌ دل‌ آمدی‌


کرده ای از حق تجلی ای پسر

 زین تجلی فتنه ها داری بسر

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق ،

که نامی خوش تر از اینت ندانم .


وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری ،

به غیر از « زهر شیرینت » نخوانم .