گــــــــــردو

من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی

چهارشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ

من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی

کار دل بود که با دل نفتد کار کسی


دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم

وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی


ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب

چشم بیمار کسی و دل بیمار کسی


آخر کار فروشند به هیچش این است

سود آن کس که به جان است خریدار کسی


هاتف این پند ز من بشنو و تا بتوانی

بکش آزار کسان و مکن آزار کسی

 

غزل شمارهٔ ۸۷


  • ۹۴/۱۱/۲۸
  • blogo

غزل

هاتف اصفهانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی