گــــــــــردو

خشکسال ادب/ دگر ز جان من ای سیمبر چه می خواهی؟

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۲۸ ب.ظ

دگر ز جان من ای سیمبر چه می خواهی؟ 

ربوده‌ای دل زارم دگر چه می خواهی؟ 


مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم 

ز صید طایر بی بال و پر چه می خواهی؟ 


اثر ز ناله خونین دلان گریزان است 

ز ناله ای دل خونین اثر چه می خواهی؟ 


به گریه بر سر راهش فتاده بودم دوش 

به خنده گفت از این رهگذر چه می خواهی؟ 


نهاده ام سر تسلیم زیر شمشیرت 

بیار بر سرم ای عشق هر چه می خواهی 


کنون که بی هنرانند کعبه دل خلق 

چو کعبه حرمت اهل هنر چه می خواهی؟ 


به غیر آن که بیفتد ز چشم ها چون اشک 

به جلوه گاه خزف از گهر چه می خواهی؟ 


رهی چه می طلبی نظم آبدار از من؟ 

به خشکسال ادب شعر تر چه می خواهی؟ 



خشکسال ادب--رهی معیری

  • ۹۴/۱۲/۱۲
  • blogo

رهی معیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی