گــــــــــردو

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی

چهارشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۷ ب.ظ

ز گرمی بی‌نصیب افتاده‌ام چون شمع خاموشی

ز دلها رفته‌ام چون یاد از خاطر فراموشی


منم با ناله دمسازی به مرغ شب هم‌آوازی

منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی


ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی

سیه‌روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی


بدان حالم ز ناکامی که تسکین می‌دهم دل را

به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی


به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را

به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیان‌پوشی


به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما

چه رازی می‌توان خواند از نگاه سرد خاموشی


چه می‌پرسی رهی از داغ و درد سینه‌سوز من؟

که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی


پرنیان‌پوش //رهی معیری
  • ۹۴/۱۲/۲۶
  • blogo

رهی معیری

غزل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی