چه خواهد کرد با شاهان ندانم
چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۳۰ ب.ظ
چه خواهد کرد با شاهان ندانم
که با چون من گدایى عشقت این کرد
از اول مهربانى کرد و آنگاه
چو با او مهر ورزیدیم کین کرد
گدایى بر سر کویت نشسته
برفتن آسمانها را زمین کرد
چو اسبان کره تند فلک را
سر اندر زیر پاى آورد و زین کرد
ز ما هرگز نیاید کار ایشان
چنان مردان توانند این چنین کرد
نه صاحب طبع را عاشق توان ساخت
نه شیطان را توان روح الامین کرد
کسى کز غیر تو دامن بیفشاند
کلید دولت اندر آستین کرد
تویى ختم نکویان و ز لعلت
نکویى خاتم خود را نگین کرد
چو از توسیف فرغانى سخن راند
همه آفاق پر در ثمین کرد
غمت را طبع او زینسان سخن ساخت
که گل را نحل داند انگبین کرد