آب،نان،آواز...از محمد رضا شفیعی کدکنی
چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ
کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی
در قناری ها نگه کن،
در قفس،
تا نیک در یابی
کز چه در آن تنگناشان باز شادی های شیرین است.
کمترین تصویری از یک زندگی: آب، نان، آواز،
ور فزون تر خواهی از آن ،
گاهگه پرواز
ور فزون تر خواهی از آن شادی آغاز
(ور فزون تر ، باز هم خواهی....بگویم،باز؟)
آنچنان بر ما به نان و آب ، اینجا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد، شوق پروازی نخواهد بود.
----- ( محمد رضا شفیعی کدکنی ) ----