گــــــــــردو

ثروتمند زندگی کنیم ، بجای آن که ثروتمند بمیریم

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ب.ظ

چارلی چاپلین تعریف می کند : با پدرم رفتم سیرک. توی صف خرید بلیت یه زن وشوهر با چهاربچشون جلوی ما بودند که با هیجان زیادی در مورد شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند، صحبت می کردند…

وقتی به باجه بلیت فروشی رسیدند، متصدی باجه، قیمت بلیت ها رابهشون اعلام کرد . 


ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت .معلوم بود که مرد پول کافی نداشت. و نمی دانست چه بکند و به بچه هایی که با آن علاقه پشت او ایستاده بودند، چه بگوید . 


ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس صددلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت. 

سپس خم شد و پول را از زمین برداشت به شانه مرد زد و گفت: 


ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد! 

مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که بهت زده به پدرم نگاه می کرد، گفت:


متشکرم آقا.

مرد شریفی بود، ولی درآن لحظه برای این که پیش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد…

بعد از این که بچه ها به همراه پدر و مادشان داخل سیرک شدند، من و پدرم آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم. 


آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم ندیدم !

ثروتمند زندگی کنیم ،

به جای آن که ثروتمند بمیریم ....


--------


دمی با ساقیان می الست

  • ۹۴/۰۸/۲۸
  • blogo

چارلی چاپلین

نظرات  (۱)

کاش ماهم یادمیگرفتیم این ازصفات برجسته انسانهای نیکوکاراست مطالبتون عالیست ممنون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی