گــــــــــردو

گزیده ای از رباعیات مهستی گنجه ای بخش (۱)

يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ب.ظ

در عشق تو هر سوی همی باید رفت / چون اشک، به هر روی همی باید رفت

در خدمت زلفین تو همچون شاهان / شرط است، که بر موی همی باید رفت!


@@@@@@@@@@


کس عاشق آن لب چو شهد تو مباد / جز فرقد و مَه، مرقد و مهد تو مباد

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . / . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 


@@@@@@@@@@@@


دل بر تو نهادم و نبایست نهاد / زیرا که تو داد عشق نتوانی داد!

من در غم تو، تو با کسی دیگر شاد / بد مهر کسی، خدات به زین بکناد!


 @@@@@@@@@@@@@@


کردی به سخن پریرم از هجر آزاد / بر وعده ی بوسه دی دلم کردی شاد

گر زانچه پریر گفته ای ناری یاد / باری سخنان دینه بر یادت باد!


 @@@@@@@@@@@@@@@@


سوزت همه گرد جگرم می گردد / غمهای تو بر گرد درم می گردد

می گردد در سرم سپردن به تو جان / وز هر چه جز این است، سرم می گردد!


 @@@@@@@@@@@@@@


جان، در ره غمهاش خطر باید کرد / آسوده دلی، زیر و زبر باید کرد

وانگه ز رضـای یـار نادیده اثـر / با درد دل از جهان گذر باید کرد


 @@@@@@@@@@@@@@@


چشم تُـرکت چو مست برمی خیزد / شور از می و می پرست برمی خیزد

زلفت چو به رقص در میان می آید / صد فتنه به یک نشست برمی خیزد!


 @@@@@@@@@@@@@@@


گفتم: نظری، که عمر من فاسد شد / گفتا: ز حسد جهان پر از حاسد شد

گفتم: بوسی به جان دهی؟ گفت: برو / بازار لب من اینچنین کاسد شد؟!


 @@@@@@@@@@@@@@@


سودا زده ی جمال تو باز آمد / تشنه شده ی وصال تو باز آمد

نو کن قفس و، دانه ی لطفی تو بپاش / کان مرغ شکسته بال تو باز آمد!


 @@@@@@@@@@@@@@@@


تا از تف آب، چرخ افراشته اند / غم در دل من چو آتش انباشته اند

سرگشته چو باد می دوم در عالم / تا خاک من از چه جای برداشته اند؟



  • ۹۴/۰۹/۰۱
  • blogo

مهستی گنجه ای

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی