گــــــــــردو

ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۲ ب.ظ

ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی

جانهای ما ز آه دمادم بسوختی


آتش بهفت خیمه گردون زدی ز آه

وز ناله چار گوشه عالم بسوختی


صبر و قرار و جان و دل من ز هجر دوست

بر هم زدی و آن همه در هم بسوختی


درد ترا طبیب دوا چون کند که تو

جان هزار عیسی مریم بسوختی


گفتم که مرهمی بنهی بر جراحتم

آن هم بجای دادن مرهم بسوختی


آخر چه شد حسین که از دود آه خویش

کشت امید و دوده او هم بسوختی


منصور حلاج/غزل شماره 272
  • ۹۴/۰۹/۲۹
  • blogo

غزل

منصور حلاج

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی