گــــــــــردو

عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است

چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ب.ظ

عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است

ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است


دلیریى که دلم کرد و مى زند در صلح

به اعتماد نگه هاى رغبت آمیز است


مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه

علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است


شدیم مات به شترنج غایبانه تو

به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است


کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر

دلم که بسته آن طره دلاویز است


جگر زد آبله وز دیده مى چکد نمکاب

که بخت شور به ریش جگر نمکریز است


رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق

حریف کوهکنى نیست آنکه پرویز است


به ذوق جستن فرهاد مى رود گلگون

تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است


شدست دیده وحشى شکوفه دار و هنوز

در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است


غزل شماره : ۴۱

  • ۹۴/۱۰/۲۳
  • blogo

غزل

وحشی بافقی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی