گــــــــــردو

هم سطر، هم سپید

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

صبح است.

گنجشک محض


می خواند.

پاییز، روی وحدت دیوار


اوراق می شود.

رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را


از خواب می پراند:

یک سیب 


در فرصت مشبک زنبیل 

می پوسد.


حسی شبیه غربت اشیا

از روی پلک می گذرد.


بین درخت و ثانیه سبز 

تکرار لاجورد


با حسرت کلام می آمیزد.

...

اما 

ای حرمت سپیدی کاغذ !


نبض حروف ما

در غیبت مرکب مشاق می زند.


در ذهن حال ، جاذبه شکل

از دست می رود.

...

باید کتاب را بست.

باید بلند شد


در امتداد وقت قدم زد،

گل را نگاه کرد، ابهام را شنید.


باید دویدن تا ته بودن.

باید به بوی خاک فنا رفت.


باید به ملتقای درخت و خدا رسید.

باید نشست


نزدیک انبساط

جایی میان بیخودی و کشف. 



سهراب سپهری"

  • ۹۴/۱۱/۰۷
  • blogo

سهراب سپهری

شعر سپید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی