- ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۴
- ۰ نظر
مائیم که در پای تو چون خاک رهیم
مدهوش و زدست رفته از یک نگهیم
با ما شبی از مهر در آمیز که ما
کم عمرتر از ستاره صبحگهیم
مائیم که در پای تو چون خاک رهیم
مدهوش و زدست رفته از یک نگهیم
با ما شبی از مهر در آمیز که ما
کم عمرتر از ستاره صبحگهیم
ای هــــر چه صدف بستهی دریای لبت
وی هـــــر چه گهــر فتـاده در پای لبت
از راهـــــزنــــــان رسیده جانم تا لب
گــــر ره ندهـــی وای من و وای لبت
مسکین تن شمع از دل ناپــــاک بسـوخت
زرین تنـش از دل شبـــــهنـــــاک بسـوخت
پروانــــه چو دید کـــو ز دل پـاک بسوخت
بر فرق سرش فشـــاند جــان تاک بسوخت