درخت و بارون
يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ب.ظ
من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت من درختم و بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه میون جنگلا طاقم میکنه
تو بزرگی مثل شب اگه مهتاب باشه یا نه خود مهتابی تو اصلا، خود مهتابی تو
تازه، وقتی بره مهتاب و هنوز شب تنها باید راه دوری رو بره تا دم دروازه روز
مثل شب گود و بزرگی مثل شب
تازه، روزم که بیاد تو تمیزی مثل شبنم مثل صبح
تو مثل مخمل ابری مثل بوی علفی مثل اون ململ مه نازکی:
اون ململ مه که رو عطر علفا، مثل بلاتکلیفی هاج و واج مونده مردد
میون موندن و رفتن
میون مرگ و حیات
مثل برفایی تو تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
مثل اون قله مغرور بلندی
که به ابرای سیاهی و به بادای بدی میخندی
من بهارم تو زمین من زمینم تو درخت ن درختم تو بهار
ناز انگشتای بارون تو باغم میکنه میون جنگلا طاقم میکنه
احمد شاملو