مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری 2( الهی٬ به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت....)
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۵ ب.ظ
الهی٬ به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که
تو چنانی٬دریاب که میتوانی
الهی٬عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم : گفتی و
فرمان نکردمدرماندم و درمان نکردم
الهی٬عاجزو سرگردانم ؛ نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم الهی٬ اگر تو مرا
خواستی ٬ من آن خواستم که تو خواستی الهی٬ به
بهشت و حور چه نازم ؛ مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم
الهی٬ در دل های ما جز تخم محبت مکار و بر جان های ما جز الطاف و مرحمت
خود منگار بر کشت های ما جز باران رحمت خود مبار . به لطف٬ ما را دست گیر
و به کرم٬ پای دار ٬ الهی حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار
خواجه عبدالله انصاری