گزیده ای از رباعیات انوری بخش (1)
آن چهره که هرکه وصف او بشنیدست
بر چهرهی آفتاب و مه خندیدست
ماه نو عید دیدهام دوش بدو
بر ماه تمام کس مه نو دیدست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
زلف تو از آن دم که دلم بربودست
از زیر کله روی به کس ننمودست
مانا به حکایت از لبت بشنودست
کز جملهی عاشقان چشمت بودست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
فرمان تو بر جهان قضای دگرست
کلک تو گرهگشای بند قدرست
هر نامه که در نظم امور بشرست
توقیع برو ابوالمعالی عمرست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
در هر طرفی اگرچه یاری دگرست
واندر هر گوشه غمگساری دگرست
در سر ز غمت مرا خماری دگرست
معشوقه تویی و عشق کاری دگرست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
دیدار تو در جهان جهانی دگرست
رخسار تو ماه آسمانی دگرست
گر جان بشود رواست اندر غم تو
ما را غم تو به نقد جانی دگرست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
چون حسن تو رنج من به عالم سمرست
کارم چو سر زلف تو زیر و زبرست
دیدم ز غمت بسی جفاها لیکن
نادیدن تو ز هرچه دیدم بترست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
با رای تو صبح ملک بیگه خیزست
با عزم تو آب تیغ فتح آمیزست
چون خواجه توان گفت کسی را که به حکم
جمشید نشان و کیقباد انگیزست
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
دل بر سر عهد استوار خویش است
جان در غم تو بر سر کار خویش است
از دل هوس هر دو جهانم برخاست
الا غم تو که بر قرار خویش است
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
عدل تو زمانه را نگهدار بس است
تایید تو دین و ملک را یار بس است
چون کار جهان کلک تو میدارد راست
تا هست جهان کلک تو بر کار بس است
$$$$@$$$$$$$$$$$@$$$$$$
دل در خم آن زلف معنبر بنشست
جان گفت که دل رفت وزین غمکده رست
من هم پی دل روم به هر حال که هست
مسکین چو به لب رسید پایش بشکست
رباعیات انوری