گــــــــــردو

به باغ راهِ خزان و بهار نتوان بست

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ

به باغ راهِ خزان و بهار نتوان بست

به رویِ بخت درِ روزگار نتوان بست


کنارِ کِشت چه خوش می سرود دهقانی

که: سیل حادثه را رهگذار نتوان بست


مگر کسی دهنِ شیشه وا کند، ورنه

دهانِ شکوۀ ما در خمار نتوان بست


شکوفه رفت و قلندروَش این حکایت گفت

که:برگ تا نفشانند،بار نتوان بست


دی است نوبت ما بی بضاعتان،ساقی!

که عقدِ دخترِ رز در بهار نتوان بست


شعر از حزین لاهیجی

  • ۹۴/۱۱/۲۰
  • blogo

حزین لاهیجی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی