گــــــــــردو

رسوایچشمهات /آغــوش سیـلم ازغــم سـودای چشمهات

چهارشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۳ ب.ظ

آغــوش سیـلم ازغــم سـودای چشمهات

در حسرتـم کـه دل بنـهم لای چشمهات


خواهـم چشیـد سیب جمال تو را ز شوق

خواهـم رسیـد بـرلب دریــای چشمهات


دیــری نپـایــــد اهـل ِ تماشا فـــدا کنند

خود را بدون چون و چرا پای چشمهات


امــروز من غریبه ترم عقـل را مگــر

مجنون شوم بـه لیلی ِ فردای چشمهات


بـا نیزه های آتش ِ پـلکت هـدف شــدم

غرق ِ تبم زسوزش ِ گرمای چشمهات


ای وای ازان قیامت ِ پُر شور ِ نازهـات

فـــریاد ازین اسـارت ِ دنیـای چشمهات


جـرأت نکــرده هیـچ کسی تــا بیــان کند

ابـروی تو کمان شده بالای چشمهات!


از مـن گذشته، رام ِ تو در دام ِ خلوتم

مخمورتــر ز جــام ِ تـمنـّای چشمهات


شهــر دلم گرفتی و این کشور ِ وجود

تسلیــم شد به قامت ِ والای چشمهات


بـاری شبانه پرده کش از مَـردمت مگر

بیند مـــرا سَـحر همه رسوای چشمهات


درخدمتم که بوسه دهی جان دهم تو را

تعجیل کن به خواهش ِ دادای چشمهات


ابوالفضل عظیمی بیلوردی دادا( پدر شعر زلال )

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی