اشعار زیبای جامی/الهی غنچهٔ امید بگشای
يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ب.ظ
الهی غنچهٔ امید بگشای!//گلی از روضهٔ جاوید بنمای
بخندان از لب آن غنچه باغم!//وزین گل عطرپرور کن دماغم!
درین محنتسرای بی مواسا//به نعمتهای خویشام کن شناسا!
ضمیرم را سپاس اندیشه گردان!//زبانم را ستایشپیشه گردان!
ز تقویم خرد بهروزیام بخش!//بر اقلیم سخن فیروزیام بخش!
دلی دادی ز گوهر گنج بر گنج//ز گنج دل زبان را کن گهر سنج!
گشادی نافهٔ طبع مرا ناف//معطر کن ز مشکم قاف تا قاف!
ز شعرم خامه را شکرزبان کن!//ز عطرم نامه را عنبرفشان کن!
سخن را خود سرانجامی نماندهست//وز آن نامه بجز نامی نماندهست
درین خمخانهٔ شیرینفسانه//نمییابم نوایی ز آن ترانه
حریفان بادهها خوردند و رفتند//تهیخمها رها کردند و رفتند
نبینم پختهٔ این بزم، خامی//که باشد بر کفاش ز آن باده، جامی
بیا ساقی رها کن شرمساری!//ز صاف و درد پیش آر آنچه داری