گزیده ای از رباعیات مهستی گنجه ای بخش (۱)
در عشق تو هر سوی همی باید رفت / چون اشک، به هر روی همی باید رفت
در خدمت زلفین تو همچون شاهان / شرط است، که بر موی همی باید رفت!
@@@@@@@@@@
کس عاشق آن لب چو شهد تو مباد / جز فرقد و مَه، مرقد و مهد تو مباد
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . / . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
@@@@@@@@@@@@
دل بر تو نهادم و نبایست نهاد / زیرا که تو داد عشق نتوانی داد!
من در غم تو، تو با کسی دیگر شاد / بد مهر کسی، خدات به زین بکناد!
@@@@@@@@@@@@@@
کردی به سخن پریرم از هجر آزاد / بر وعده ی بوسه دی دلم کردی شاد
گر زانچه پریر گفته ای ناری یاد / باری سخنان دینه بر یادت باد!
@@@@@@@@@@@@@@@@
سوزت همه گرد جگرم می گردد / غمهای تو بر گرد درم می گردد
می گردد در سرم سپردن به تو جان / وز هر چه جز این است، سرم می گردد!
@@@@@@@@@@@@@@
جان، در ره غمهاش خطر باید کرد / آسوده دلی، زیر و زبر باید کرد
وانگه ز رضـای یـار نادیده اثـر / با درد دل از جهان گذر باید کرد
@@@@@@@@@@@@@@@
چشم تُـرکت چو مست برمی خیزد / شور از می و می پرست برمی خیزد
زلفت چو به رقص در میان می آید / صد فتنه به یک نشست برمی خیزد!
@@@@@@@@@@@@@@@
گفتم: نظری، که عمر من فاسد شد / گفتا: ز حسد جهان پر از حاسد شد
گفتم: بوسی به جان دهی؟ گفت: برو / بازار لب من اینچنین کاسد شد؟!
@@@@@@@@@@@@@@@
سودا زده ی جمال تو باز آمد / تشنه شده ی وصال تو باز آمد
نو کن قفس و، دانه ی لطفی تو بپاش / کان مرغ شکسته بال تو باز آمد!
@@@@@@@@@@@@@@@@
تا از تف آب، چرخ افراشته اند / غم در دل من چو آتش انباشته اند
سرگشته چو باد می دوم در عالم / تا خاک من از چه جای برداشته اند؟