ضرب المثل آلمانی بخش. از D تا E
D//Der Backofen ist eingefallen
* ترجمه: «تنور رمبید»
o مترادف فارسی: «تاپو ترکید.»
o مترادف فارسی: «پا سبک کردن.»
*
Der Berg hat ein Mäuslein geboren
*
Der Berg kreißte und gebar eine Maus
*
Der kreißende Berg, gebiert nur eine Maus
* ترجمه: «کوه یک موش کوچک زائید»
* ترجمه: «کوه وضع حمل کرد و موشی به دنیا آورد»
* ترجمه: «کوه حامله، یک موش زائید»
o مترادف فارسی: «کوه کندن و موش بر آوردن.»
o مترادف فارسی: «کوه البرز، پس از درد فراوان موش زائید.»
*
Der Fisch fängt am Kopf an zu stinken
* ترجمه: «ماهی از سر میگندد»
o مترادف فارسی: «ماهی از سر گنده گردد، نی ز دُم.» مولوی
*
Die dümmsten Bauern haben die dicksten Kartoffeln
* ترجمه: «احمقترین کشاورزان، بزرگترین سیبزمینیها را حاصل میآورند»
o مترادف فارسی: «جاهل را غنیتر میرسد روزی.»
o مترادف فارسی: «انگور خوب را شغال میخورد.»
o مترادف فارسی: «خربزه ی خوب را خر میخورد.»
o مترادف فارسی:
«به نادانان خدا چندان رساند
که صد عاقل در آن حیران بماند»
E
*
Ein alter Mann und eine junge Frau, gewisse Kinder
* ترجمه: «یک مرد مسن با زنی جوان، کودکان فراوان»
o مترادف فارسی: «عروس جوان داماد پیر، سبد بیار جوجه بگیر!»
*
Ein Alter sieht besser hinter sich als ein Junger, vor sich
* ترجمه: «مرد سالخورده، پشت سرش را بهتر از مرد جوانی که جلوی پایش را مینگرد، میبیند»
o مترادف فارسی: «آنچه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام آن بیند.» مولوی
*
Ein heidnisches Pfand ist besser als ein christliches Versprechen
* ترجمه: «یک تضمین کافرانه بهتر از یک قول مسیحانهاست»
o مترادف فارسی: «سنگ به از گوهر نایافته» نیما یوشیج
o تمثیل:
«بهدسـتآوریده خردمند سنگ
بـهنایافته دُر بهندهد زچنگ»
اسدی طوسی
*
Einem bald die Ärmel zerreißen /das er bleiben soll
* ترجمه: «آستین مهمان را کشیدن و از هم دریدن برای نگهداشتن وی»
o مترادف فارسی: «چادرکشون، چادردرون(کشیدن و دریدن).»
*
Einen auf den Backofen setzen
* ترجمه: «رو تنور نشاندن»
o مترادف فارسی: «دختری را ترشی انداختن.»
*
Ein Vogel in der Schussel ist besser als zehn in der Luft
* ترجمه: «پرندهای در دیگ بهتر از ده در هوا»
o تمثیل:
«ما در خور صید تو نباشیم ولیکن
گنجشک به دست است به از باز پریده»
سعدی
*
Er ist hintern Backofen nicht weggekommen
* ترجمه: «از پشت تنور بیرون نرفته»
o مترادف فارسی: «پشت تاپو بزرگ شده.»
o مترادف فارسی: «از پشت کوه آمدن.»
ضربالمثلهای آلمانی و مترادف آن بهفارسی