ضرب المثل آلمانی بخش. از H تا I
H
*
Haar auf flacher Hand raufen wollen.
* ترجمه: «از کف دست مو کندن»
o مترادف فارسی: « کف دست که مو ندارد از کجایش میکنند.»
*
Habich ist ein besserer Vogel als Hättich.
* ترجمه: «دارم، پرندهای بهتر از داشتم است»
o معنی: «دارم و داشتم در زبان آلمانی تشابه تلفظی با نام پرندهای دارد.»
o مترادف فارسی: «داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حساب است.»
*
Handwerk hat goldene Boden.
* ترجمه: «پیشه، قاعدهاش طلایی است»
o مترادف فارسی:
«بهپایان رسد کیسه سیم و زر
نگردد تهی کیسه پیشهور»
سعدی
*
Handwerk hasst einander.
* ترجمه: «پیشهور از پیشهور متنفر است»
o مترادف فارسی: «همکار، همکار را نمیتواند ببیند.»
*
Hinter dem Zaune aufgelesen sein.
* ترجمه: «از پشت حصار برداشته شده»
o مترادف فارسی: «زیر بوته سبز شده.»
*
Hat der Herr der Schnupfen, so niesen die Knechte.
* ترجمه: «ارباب زکام دارد، خدمه عطسه میکنند»
o مترادف فارسی: «شاهخانم میزاید، ماهخانم درد میکشد.»
*
Herrenfeuer wärmt und brennt.
* ترجمه: «آتش بزرگان هم گرم کند و هم سوزاند»
o مترادف فارسی: «قرب سلطان آتش است از وی بترس.»
*
Hörensagen ist halb gelogen.
* ترجمه: «حرف شنیدهشده نیمهدروغ است»
o مترادف فارسی: «یک کلاغ را چهل کلاغ کردن.»
*
Hühner, die daheim essen und anderswo legen, soll man am Bratspieß ziehen.
* ترجمه: «مرغانی که در خانه دانه میچینند و در جای دیگری تخم میگذارند باید به سیخ کشید»
o مترادف فارسی: «چینهاش را اینجا میخورد، تخمش را جای دیگر میگزارد.»
I
*
Ich will dir weisen, wo die Katze im Heu liegt.
* ترجمه: «میخواهم به تو نشان دهم که گربه کجا توی کاه تخم میگذارد»
o مترادف فارسی: «بهت نشون میدم کجا گربه تخم میکند.»
*
Ihm juckt das Fell.
* ترجمه: «پوستش میخارد»
o مترادف: «تنش میخارد.»
*
Im Keim ersticken.
* ترجمه: «در نطفه خفه کردن»
o مترادف فارسی: «در نطفه خفه کردن»
*
Irren ist menschlich.
* ترجمه: «اشتباهکردن کاری است بشری»
o مترادف فارسی: « بشر جایزالخطا است.»
*
Ich muss an den saueren Apfel beissen .
* ترجمه : «باید به سیب ترش گاز بزنم »
o مترادف فارسی : «بایستی دندان روی جگر بگذارم.»
*
Ich werfe dich in die Pfanne.
* ترجمه : «من تو را در ماهی تابه می اندازم»
o مترادف فارسی : «به حسابت می رسم.»