گزیده ای از رباعیات مهستی گنجه ای بخش (۳)
در گنجه دو درزن گر استاد جوان / بردند تظلم به بر شاه جهان
فـرمــود مَـلِـک بــه درزیــان ارّان / گه درزن این برید و گه درزن آن
* * *
رفتی به سرا دوش به می نوشیدن / بودت هوس یار دگر ورزیدن
روی تو بکنده اند و معلومم شد / من روی تو کنده چون توانم دیدن؟!
* * *
دی خوش پسری بدیدم اندر زوزن / کاو لاف زنی ز خوبرویان زو زن
او بر دل من رحم نکرد و زن کرد / خود دود دل منش ستاند زو زن
* * *
بر هر دو طرف مزن تو بر یک سو زن / وان زلف شکسته را ز رخ یک سو زن
گر آتش عشق تو وزد یک سوزن / یک سو همه مرد سوزد و یک سو زن
* * *
ما را سر زلف دلبران نیست کنون / آن رفت و گذشت دل بر آن نیست کنون
آن حسن و طراوت که دل و دلبر داشت / دل نیست بر آن، دل بر ِ آن نیست کنون
* * *
مؤذن پسـری تــازه تــر از لاله ی مـرو / رنگ رُخش آب برده از خون تَـذَرو
آوازه ی قامت خوشش چون برخاست / در حال به باغ در نمـاز آمد سرو
* * *
ای روی تو از تازه گل بربر به / وز چین و ختا و خلّخ و بربر به
صد بنده ی بربری تو را بنده شده / بر بر بر ِ بنده نه، که بر بر بر به!
* * *
معشوقه لطیف و چُست و بازاری به / عاشق همه با ناله و با زاری به
گفتا که دلت ببرده ام ، بـاز ببـر / گفتم که تو برده ای تو باز آری به
* * *
ای رشته چو قصد لعل کانی کردی / با مرکب باد هم عنانی کردی
در سوزن او عمر تو کوتاه چراست؟ / نه غسل به آب زندگانی کردی؟
* * *
مضراب ز زلف و نی ز قامت سازی / در شهر تو را رسد کبوتـربــازی
دلهـا چو کـبـوتـرند در سینـه تپــان / تا تو نی عشق در کدام اندازی
* * *
ای تنگ شکر چون دهن تنگت نی / رخساره ی گل چون رخ گلرنگت نی
از تیر مژه این دل صد پاره ی من / میدوز و ز پاره دوختن ننگت نی
مهستی گنجه ای
رباعیات مهستی مندرج در نزهة المجالس