گزیده ای از رباعیات ابوسعید ابوالخیر بخش (۱۱)
یا رب به محمد و علی و زهرا
یا رب به حسین و حسن و آل عبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا
بی منت خلق یا علی الاعلا
===============
ای شیر سرافراز زبردست خدا
ای تیر شهاب ثاقب شست خدا
آزادم کن ز دست این بی دستان
دست من و دامن تو ای دست خدا
=============
منصور حلاج آن نهنگ دریا
کز پنبه تن دانه جان کرد جدا
روزیکه انا الحق به زبان می آورد
منصور کجا بود؟ خدا بود خدا
=================
در دیده بجای خواب آبست مرا
زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خوابست مرا
================
آن رشته که قوت روانست مرا
آرامش جان ناتوانست مرا
بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن
پیوند چو با رشته جانست مرا
===============
پرسیدم ازو واسطه هجران را
گفتا سببی هست بگویم آن را
من چشم توام اگر نبینی چه عجب
من جان توام کسی نبیند جان را
===================
ای دوست دوا فرست بیماران را
روزی ده جن و انس و هم یاران را
ما تشنه لبان وادی حرمانیم
بر کشت امید ما بده باران را
==================
تسبیح ملک را و صفا رضوان را
دوزخ بد را بهشت مر نیکان را
دیبا جم را و قیصر و خاقان را
جانان ما را و جان ما جانان را
=================
هرگاه که بینی دو سه سرگردانرا
عیب ره مردان نتوان کرد آنرا
تقلید دو سه مقلد بی معنی
بدنام کند ره جوانمردان را
===============
دی شانه زد آن ماه خم گیسو را
بر چهره نهاد زلف عنبر بو را
پوشید بدین حیله رخ نیکو را
تا هر که نه محرم نشناسد او را
ابوسعید ابوالخیر