شبلی و نانوا
چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۲۷ ب.ظ
شبلی مرد عارفی بود که شاگردان زیادی داشت، و حتی مردم عامه هم مرید او بودند،
و آوازه اش همه جا پیچیده بود.
روزی شبلی به شهر دیگری میرود و در نانوایی چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد!
مردی که آنجا بود، شبلی را شناخت و به نانوا گفت: این مرد را میشناسی؟
گفت: نه،
گفت: این شبلی بود!
نانوا گفت: من از مریدان اویم.
دوید دنبال شبلی، که آقا من میخوام با شما باشم، شاگرد شما باشم...
شبلی قبول نکرد.
نانوا گفت: اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را شام میدهم.
شبلی قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سوالی دارم. گفت: بپرس!
پرسید: دوزخ یعنی چه؟
شبلی جواب داد:
دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا، یک نان به شبلی ندادی، ولی برای رضایت دل شبلی، یک آبادی را شام دادی!
- ۹۴/۱۱/۰۷