- ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۰
- ۱ نظر
«برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»
«برهکشان است!»
«بز به میش میگوید: دیدم، دیدم!»
«بز را به پای خودش میآویزند، میش به پای خود.»
«برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»
«برهکشان است!»
«بز به میش میگوید: دیدم، دیدم!»
«بز را به پای خودش میآویزند، میش به پای خود.»
«آدم دستپاچه، کار را دوبار میکنه.»
«آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشود.»
«انبر را که در آتش بگذارند آقادزده حساب کارش را میکند.»
«از سوزن کوتاهقد کاری بر میآید که از نیزه بلند بر نمیآید!»
«به شل گفتند چرا نمیرقصی؟ گفت: اطاق کج است.»
ضربالمثل فارسی
«به شَلِه گفتند: چرا یهوری میرقصی؟ گفت: - کفِ اطاق کجه!»
ضربالمثل فارسی
ضربالمثل «الهی که آقام آب بخواهد!» کنایه از آدم تنبلی است که حتی برای رفع تشنگی خودش هم تلاشی نمی کند و منتظره تا دری به تختهای بخورد و او هم به نوایی برسه. آنقدر در این تنبلی زیادهروی میکند
که حتی حاضره ضرر گاهی وقتها به جانش هم برسد. اما ببینیم این مثل از کجا شکل گرفت؟