- ۱۰ آبان ۹۴ ، ۰۷:۱۹
- ۰ نظر
هم از تو هیچ در این رهگذر نمیخواهم
و هم حضور تو را، مختصر نمیخواهم
اگر چه حرف توقف به دفتر من نیست
قبول کن که تو را رهگذر نمیخواهم
هم از تو هیچ در این رهگذر نمیخواهم
و هم حضور تو را، مختصر نمیخواهم
اگر چه حرف توقف به دفتر من نیست
قبول کن که تو را رهگذر نمیخواهم
هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد با مشکل کوچکی روبرو شد!
آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند، جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد برای حل این مشکل …
خواب می دیدم که در باران پرستیدم تو را
چشم من روشن، درآن رویا، تو را دیدم تو را
بغض کردم، ناله کردم، عشق کردم، عاشقی
روی سنگ قلب تاریکم تراشیدم تو را
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد///او ماند که در کنار زینب باشد
سجّاد که سجّاده به او دل میبست
تدبیر خدا بود که در تب باشد///شهادت وارث نهضت عاشورا تسلیت باد
دانلود مداحی هفتاد و دو پروانه با صدای حسین فخری
ارسال کد 419997802 به شماره پیامکی 737451
با شارژ صفر هم همیشه زد!
لغو با ارسال L به 737451
سامانه شلوغه پس اگه جواب نیومد 1 ساعت بعد بزنید.. اولین نفر که کدت رو بفرسته هزار تومان شارژ بهت میده .
@@@@@@@@@@
شارژ رایگان از یک هزار تا پنجاه هزار تومان همراه اول
مشترکین همراه اول می توانند از عید سعید غدیر خم تا عید نوروز با ورود به پرتال همراه من از یک هزار تا پنجاه هزار تومان از همراه اول عیدانه بگیرند. پس از ورود به صفحه شخصی خود و دریافت
www.my.mci.ir
دو دســت بــــریده اش کــــافیست . . .
بــــرای گــــــرفتن دســـت تمــــام عـــــالمیــــــان . . .
ألسَــــلاَمُ عَلَیکَــــــــ یَــــــا أبـــوُالفَضل ِ اَلعَبّــــــاس
معراج تو از تو تا حسین است
در خون تو نقش «یا حسین» است
تنها تو شوی به دست من دفن
تشییع تو نیز با حسین است
دانلود ( ای یل کرب و بلدانلوامید خیمهها ) با صدای محمود کریمی
دانلود ( ای یل کرب و بلا، ای امید خیمهها ) با صدای محمود کریمی
مردی از روی کاتالوگ، یک دوچرخه برای پسر خود سفارش داده بود. هنگامی که دوچرخه را تحویل گرفت، متوجه شد که قبل از استفاده از دوچرخه خودش باید چند
قطعه آن را سوار کند. با کمک دفترچه راهنما تمام قطعات را دستهبندی کرد و در گاراژ کنار هم چید. با وجود اینکه بارها دفترچه راهنما را به دقت مطالعه کرد ولی موفق نشد
بر گوش جانم میرسد آوای زنگ قافله
این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله
@@@@@@@@@@@@@@
فرشته ها از امشب صبوی غم می نوشن
دوباره اهل جنت پیرهن سیاه می پوشن
در یک دهکده کوچک نزدیک نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می کردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی ساعتهای طولانی در روز، به هر کار سختی که در آن حوالی پیدا می شد تن
می داد. در همان وضعیت اسفباک آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می کردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند که پدرشان
محمدحسن «بیوک» معیری (زادهٔ ۱۰ اردیبهشت ۱۲۸۸ در تهران – درگذشتهٔ ۲۴ آبان ۱۳۴۷ در تهران) با تخلص رهی از غزلسرایان معاصر ایران و از ترانهسرایان تصنیفسرایان بهنام می باشد.
از تصانیف ساخته او میتوان «شد خزان»، «یاد ایام»، «شب جدایی»، «کاروان» و «مرغ حق» را نام برد. اشعار او تحت تأثیر سعدی (که بیشترین تأثیر را در او گذاشته است)، حافظ، نظامی، صائب و مولوی می باشد.
روزی دیوجانس ـ یکی از انسان های زاهد روزگار ـ از اسکندر پرسید: در حال حاضر بزرگ ترین آرزویت چیست؟
اسکندر جواب داد: بر یونان تسلط یابم.
دیوجانس پرسید: پس از آنکه یونان را فتح کردی چه؟
اسکندر پاسخ داد: آسیای صغیر را تسخیر کنم.
من که مانند نى در نوایم //عاشقم عاشق کربلایم
روز و شب در غم و شور و شینم //عاشق کربلاى حسینم
خادم کوى آن نور عینم //عبد درگاه آن مقتدایم
گر چه بگذشته دور جوانى// لیک در پیرى و ناتوانى
دانلود آهنگ زیبای « اشک اغوانی » با صدای عبدالحسین مختاباد+متن شعر
دانلود آهنگ زیبای « اشک اغوانی » با صدای عبدالحسین مختاباد+متن شعردر سایه ی این سقف ترک خورده نشستیم
بی حوصله و خسته و افسرده نشستیم
خاموش چو فانوس که در خویش خمیده است
پیچیده به خود با تن تا خورده نشستیم
چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.
===========
زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خدایا از تو مى خواهم
هر که به نشستن در جاهای معمولی مجلس پسنده کند ، خدا و فرشتگان بر او رحمت می فرستند تا برخیزد.
@@@سخنان و احادیث امام حسن عسگری @@@@
دو خصلت است که بالاتر از آن چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران. امام حسن عسکری(ع)
از کسی پرسیدند:« چند سال داری؟»
گفت:« هجده، هفده، شاید شانزده، احتمالا پانزده…! »
رندی گفت:« از عمر چرا می دزدی؟ این طور که تو پس پس می روی، به شکم مادرت باز می گردی!» مولانا