به پیشگاه خداوند بنده ای بردند
پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ب.ظ
به پیشگاه خداوند بنده ای بردند
که نامه عمل وی سیاه و درهم بود
بگفت : از چه زابلیس پیروی کردی؟
بگفت : پیروی او از عهد آدم بود
بگفت : از چه نهادی به راه دزدی پای؟
بگفت : خرج فزون و درآمدم کم بود
بگفت : در پی زن های هرزه افتادی
بگفت : بهر فقیر ازدواج چون سم بود
بگفت : سد هوس را به جهد بشکستی
بگفت : آه از این سد که سخت محکم بود
بگفت : بهر چه آنقدر باده میخوردی؟
بگفت : باده گلگون علاج هر غم بود
بگفت : سخت هواداری از بدان کردی
بگفت : رونق کار بدان مسلم بود
بگفت : به که تو را در جهنم اندازند
بگفت : زندگیم بدتر از جهنم بود