جملاتی از بایزید بسطامی
1:توبه از معصیت یکی است واز طاعت هزار.یعنی عجب در طاعت بدتر از گناه.
2:دنیا اهل دنیا راغرور در غرور است وآخرت اهل آخرت را سرور در سرور،ودوستی حق اهل معرفت را نور در نور.
3:علامت شناختن حق گریختن از خلق باشد وخاموش بودن در معرفت او.
4:هر که به حق مبتلا گشت مملکت از او دریغ مدارید واو خود به هر دو سرا سر فرود نیارد.
5:عشق او در آمد وهر چه دون او بود برداشت واز ما دون اثر نگذاشت تا یگانه ماند چنانکه خود یگانه است.
6:این قصه را اَلَم باید که از قلم هیچ نیاید.
7:هر که خدا را داند زبان به سخنی دیگرجز یاد حق نتواند گشاید
8:یا چنان نمای که هستی یا چنان باش که می نمایی.
9:قبض دلها در بسط نفوس است وبسط دلها در قبض نفوس است.
10:نفس صفتی است که هرگز نرود جز به باطل.
11:حیات در علم است وراحت در معرفت ورزق در ذکر.
12:توکلّ زیستن را به یک روز باز آوردن است واندیشه فردا پاک انداختن.
13:ذکر کثیر نه به عدد است لکن به حضور بی غفلت است.
14:گفتند:راه به حق چگونه است؟گفت:غایب شدن از راه وپیوستی به الله.
15:گفتند:چرا مدح گرسنگی می گویی؟گفت:اگر فرعون گرسنه بودی هرگز «انا ربکم الا علی»نگفتی.
16:هرگز متکبّر بوی معرفت نیابد.
17:گفتند نشان متکبر چیست؟گفت در هژده هزار عالم نفسی بیند خبیث تر از نفس خویش.