ضرب المثل آلمانی بخش. از F تا G
F *
Faulheit lohnt mit Armut
* ترجمه: «پاداش تنبلی فقر است»
o مترادف فارسی: «کاهلی شاگرد بدبختی است.»
*
Fette Henne legen nicht.
* ترجمه: «مرغ فربه تخم نکند»
o مترادف فارسی: «مرغ هرچند فربه تر، تخمدانش تنگ تر.»
*
Fliegen und Freunde kommen in Sommer
* ترجمه: «دوست و مگس هردو در تابستان ظاهر میشوند»
o مترادف فارسی:
«این دغلدوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی»
سعدی
*
Frisch gewagt ist halb gewonnen
* ترجمه: «جرأت نیمی از پیروزی است»
o خلاف: «شغال ترسنده انگور نخورد.»
*
Frühe Vogel fängt den Wurm
* ترجمه: «کرم، نصیب مرغ زودخیز است»
o مترادف فارسی: «سحرخیز باش تا کامروا باشی.»
*
Früh krümmt sich, was ein Hacken werden will
*
Früh übt sich, was ein Meister werden will
* ترجمه: «آنچه که باید به صورت قلاب درآید، از زودگاهان خود را منعطف میسازد»
* ترجمه: «آنکه باید استاد شود از اوان زندگی تمرین میکند»
o مترادف فارسی: «هرچه هست از پر قنداق است.»
*
Füchse kennt man bald am Schwanz
* ترجمه: «روباه را از دمش میشناسند»
o مترادف فارسی: «دم روبه گواه روباه است.»
*
Für jeden Topf gibt es einen passenden Deckel
* ترجمه: «برای هر دیگی در پوشی مناسب وجود دارد»
o مترادف فارسی: «دیزی میگردد، درش را پیدا میکند.»
G
*
Gassenengel, Hausteufel.
* ترجمه: «فرشته کوچه، ابلیس خانه»
o مترادف فارسی: «تو کوچه عسل، تو خونه حنظل.»
*
Gebrannte Kinder scheuen das Feuer.
* ترجمه: «بچههای سوخته، از آتش حذر کنند»
o مترادف فارسی: «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد.»
*
Geflickter Freundschaft wird selten wieder ganz.
* ترجمه: «دوستی وصله شده به ندرت به کیفیت سابق باز میگردد»
o مترادف فارسی:
«گر رشته گسست، میتوان بست
لیکن گرهیش در میان است»
امیر خسرو
*
Gehe nicht zu deinem Fürst, wenn du nicht gerufen wirst.
* ترجمه: «تا احضار نشدهای نزد پادشاهات نرو»
o مترادف فارسی:
«تات نپرسند، همی باش گنگ
تات نخوانند همی باش لنگ»
مسعود سعد سلمان
*
Geld regiert die Welt.
* ترجمه: «پول بر دنیا حکومت میکند»
o مترادف فارسی: «پول، حلال مشکلات است.»
*
Gemein Gerücht ist selten erlogen.
* ترجمه: «شایعات عمومی به ندرت دروغ از آب در میآید»
o مترادف فارسی: «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.»
*
Geschehene Dinge haben keine Umkehr.
* ترجمه: «چیزهایی که اتفاق افتادهاست بازگشتی ندارند»
o مترادف فارسی: «گذشتهها گذشتهاست.»
*
Gesunder Geist in gesundem Körper.
* ترجمه: «روح سالم در قالب سالم»
o مترادف فارسی: «عقل سالم در بدن سالم است.»
*
Geteiltes Leid ist halbes Leid.
* ترجمه: «رنج تقسیم شده، نصف رنج است»
o مترادف فارسی: «ظلم بالسویه عدل است.»
*
Gleich und gleich gesellt sich gern.
*
Gleich Vieh leckt sich gern.
* ترجمه: «همگون با همگون به خوبی باهم کنار میآیند»
* ترجمه: «چهارپایان همسان، با لذت همدیگر را میلیسند»
o مترادف فارسی:
«کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز»
o مترادف فارسی: «کور، کور را میجوید، آب گودال را.»
*
Gottes Mühlen mahlen langsam, aber trefflich fein.
* ترجمه: «آسیاب خدا آرام میچرخد، اما کاملأ نرم میکند»
o مترادف فارسی: «خدا دیرگیر است، اما سختگیر است.»
*
Graue Köpfe und blonde Gedanken, passen nicht zusammen.
* ترجمه: «کله خاکستری با افکار بور مطابقت ندارد»
o مترادف فارسی:
«چون پیر شدی، ز کودکی دست بدار
بازی و ظرافت بهجوانان بگذار»
سعدی