گــــــــــردو

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهرداد اوستا» ثبت شده است

نمی دونی، نمی دونی وقتی چشمات پر خوابه،

به چه رنگه، به چه حاله


مثل یک جام شرابه

نمی دونی ، نمی دونی چه عمیقه ، چه سخنگو مثل اشعار مسیحایی حافظ ،


مبین که عهد مودت ز هر چه بود گسستم

کجا که با تو نبودم، کجا که بی‌تو نشستم


فرو گسستی اگر ذره ذره، ساز دل من

به پرده پرده‌ هر نغمه نقش روی تو بستم

بازآی که چون برگ خزانم رخ زردی‌ست

با یاد تو دمساز دل من، دم سردی‌ست


گر رو به تو آورده‌ام از روی نیازی‌ست

ور دردسری می‌دهمت از سر دردی‌ست

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم 

شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم 


اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت 

کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم