گــــــــــردو

مگسی بر پرِکاهی نشست که آن پرکاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر کشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دریانوردی و کشتی‌رانی خوانده‌ام. در این کار بسیار تفکر کرده‌ام.

ببینید این دریا و این کشتی را و مرا که چگونه کشتی می‌رانم. او در ذهن کوچک خود بر سر دریا کشتی می‌راند آن ادرار، دریای بی‌ساحل به نظرش می‌آمد و آن برگ کاه کشتی بزرگ,

چون بلبل مست راه در بستـان یافت      

روی گل و جام و باده را خندان یافت


      آمـد بــه زبــان حال در گوشم گفت:    

دریـاب کـه عمر رفته را نتوان یافت

در عشق تو هر سوی همی باید رفت / چون اشک، به هر روی همی باید رفت

در خدمت زلفین تو همچون شاهان / شرط است، که بر موی همی باید رفت!


@@@@@@@@@@


کس عاشق آن لب چو شهد تو مباد / جز فرقد و مَه، مرقد و مهد تو مباد

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . / . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . 

مواد لازم:


گندم ۱ کیلو

نخود ۶۰۰ گرم


لوبیا ۶۰۰ گرم

کشمش ۶۰۰ گرم

در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید.

این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.

تا نگوئی هست آسان عشق را رهبر شدن

عشق را رهبر شدن هست از ملک برتر شدن


از ملک برتر شوی چون عشق را رهبر شوی

کار این کار است نه در عقل دانشور شدن

دانلود آهنگ زیبای ( تو ای پری کجایی ) با صدای محمد اصفهانی + شعر

دانلود آهنگ زیبای ( تو ای پری کجایی ) با صدای محمد اصفهانی + شعر

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید

اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید
پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید

"فریدون" این تویی؟ یا نقش دیوار

نه رنگ است این که بر رخسار داری


ز سیمای غم انگیز تو پیداست

که در سینه دلی بیمار داری

افراد حریص و طماع را «اشرف خر» گویند. این نام و عنوان مخصوصا به آن دسته از طمعکاران اطلاق می شود که حرص و طمع و ولع آنها سرانجام به ندامت و پشیمانی منتهی می گردد.

نه خود می خوردند و نه به دیگران می خورانند. نه خودشان از این رهگذر طرفی می بندند و نه آثاری که نفع و مصلحت عامه بر آن مترتب باشد بر جای می گذارند. به عبارت دیگر از آن همه ثروت و اندوخته

کربلای عمر هرکس بی گمان خواهد رسید

روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید


عاقبت باید حسینی رفت از دارِ جهان

ورنه در بستر بِسَر عمرِ گران خواهد رسید

دانلود آهنگ زیبای « تنها ماندم » با صدای محمد اصفهانی+ شعر 


دانلود آهنگ زیبای « تنها ماندم » با صدای محمد اصفهانی+ شعر

پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد

و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.

فیض نور خداست در دل ما

از دل ماست نور منزل ما


نقل ما نقل حرف شیرینش

یاد آن روی شمع محفل ما

بتی فرخ رخی فرخنده رائی

به شهرستان خوبی پادشاهی


میان نازنینان نازنینی

ز شیرینیش شیرین خوشه چینی

به نام آن که جان را فکرت آموخت

چراغ دل به نور جان برافروخت


ز فضلش هر دو عالم گشت روشن

ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

ندارد درد من درمان دریغا//بماندم بی سر و سامان دریغا

درین حیرت فلک ها نیز دیر است//که می‌گردند سرگردان دریغا


درین دشواری ره جان من شد//که راهی نیست بس آسان دریغا

فرو ماندم درین راه خطرناک//چنین واله چنین حیران دریغا

مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود

 و می پرسد. اجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد.

این مثل در مورد افرادی به کار می رود که از خود راضی باشند و عجب و تکبر بیش از حد و اندازه آنها دیگران را ناراحت کند. در چنین مواردی گفته می شود : «مثل اینکه از دماغ فیل افتاده.»

در خلال مدت شش ماه که کشتی نوح چون پر کاه بر روی امواج خروشان در حرکت بود از سرگین و پلیدی مردم و فضولات حیواناتی که در کشتی بوده اند سطح و هوای کشتی ملوث و متعفن شد

1:خنک آنکس که او را در همه عمر یک ساعت حضور بوده است.

2:شریف ترین نشستها وبلندترین نشستی این است که با فکرت بوده در میدان توحید.


3:دل دوستان خدای جای سّر خدای است وخدای سّر خود را در دلی ننهد که در وی دوستی دنیا بود.

4:غافل بودن از خدای سخت تر آز انکه در آتش شدن.

جز آستان توام در جهان پناهی نیست

سر مرا بجز این در حواله گاهی نیست


عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم

که تیغ ما بجز از ناله‌ای و آهی نیست

خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان ماست

خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست


چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد

این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست

دانلود آهنگ زیبای ( دست‌افشان ) با صدای سیدحسام الدین سراج + شعر

دانلود آهنگ زیبای ( دست‌افشان ) با صدای سیدحسام الدین سراج + شعر

إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ

مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ

قیمت چشم و گوش و دست و پا...

یکى، در پیش بزرگى از فقر خود شکایت مى‏کرد و سخت مى‏نالید .


گفت: خواهى که ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟

گفت: البته که نه . دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمى‏کنم.