- ۲۸ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۶
- ۰ نظر
دانلود آهنگ زیبای « مادر پرستار دلم » با صدای رضا نیک فرجام + شعر
دانلود آهنگ زیبای « مادر پرستار دلم » با صدای رضا نیک فرجام + شعرطرز تهیه خورش غوره
سبزی را هم بعد از این که پاک کرده و شسته خرد میکنیم و در روغن تفت میدهیم. وقتی گوشت پخت، نعنا و جعفری
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
* قرآن تمام را از الفِ الحمد تا سین من الجنة و الناس فراموش کرد.
o کنایه از لاابالی و بی توجهی به دین
* من خویشتن غرقه ام،چگونه غرقه ای دیگر دست گیرم!
o معادل:خفته را خفته کی کند بیدار
تنها
غمگین
نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید ناگاه
روی تو شکفت در سرشکم
در گنجه دو درزن گر استاد جوان / بردند تظلم به بر شاه جهان
فـرمــود مَـلِـک بــه درزیــان ارّان / گه درزن این برید و گه درزن آن
* * *
رفتی به سرا دوش به می نوشیدن / بودت هوس یار دگر ورزیدن
روی تو بکنده اند و معلومم شد / من روی تو کنده چون توانم دیدن؟!
ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
شب یلدای من آغاز شد….
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه…..
کاری که بنیاد آن نه بر اساس شریعت است و نه بر قول خداوند آن نه راه است و نه دین و نه شریعت و نه حقیقت است.آن راه هواست که مرد را به دوزخ میبرد. پس گرد چنا ن راهی نباید گشت
و از چنین قومی و کار و قول آنها دور باید بود زیرا کارها و قول آنها موافق خدا و رسول (ص) و صحابه و مشایخ نیست و شایسته نیست به آنها اقتدا کنی!
شخصی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند. آن شخص به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند!
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند!
لاغری سالم با سوپ فلفل
این سوپی که آموزش می دهیم باعث می شود که لاغر شویم این سوپ توصیه یکی از دکترهای خارجی است که توجه شما را به رسپی این سوپ جلب می کنم
طرز تهیه خورش کدو و آلبالو
پخت خورش کدو سبز و آلبالو , طرز پخت خورش کدو سبز
مواد لازم :
ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست
ذرهای در سایهی خورشید تابان آمدست
قطرهای ناچیز کو را برد ابر تفرقه
رفته از عمان و دیگر سوی عمان آمدست
من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را
نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !