گــــــــــردو

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟

از کجا وز که خبر آوردی ؟


خوش خبر باشی ، اما ،‌اما

گرد بام و در من

بی ثمر می گردی

وهان فردریش کارل گاوس، که بیشتر با نام کارل فردریش گاوس شناخته می‌شود، یک ریاضی‌دان آلمانی بوده است که به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضی‌دانان تاریخ شناخته می‌شود.

مقدمه:یوهان فردریش کارل گاوس، که بیشتر با نام کارل فردریش گاوس شناخته می‌شود، یک ریاضی‌دان آلمانی بوده است که به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضی‌دانان تاریخ شناخته می‌شود.

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند


کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

برتراند آرتور ویلیام راسل» در روز ۱۸ می 1872 در «راونزکراف» (Ravenscroft) ویلز متولد شد. خانواده او از شهروندان قدیمی و بانفوذ انگلستان بودند.

پدر بزرگش، «جان راسل» از نخست وزیران پیشین دولت انگلیس بود و پدرش، «لرد آمبرلی» از اشراف زادگان انگلیسی به شمار می رفت که برتراند و برادرش، عنوان «لردی» را از او به ارث بردند. 

حدیث (1) پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:

الْبَیِّعَانِ بِالْخِیَارِ مَا لَمْ یَفْتَرِقَا فَإِنْ صَدَقَا وَ بَیَّنَا بُورِکَ لَهُمَا فِی بَیْعِهِمَا وَ إِنْ کَتَمَا وَ کَذَبَا مُحِقَ بَرَکَةُ بَیْعِهِمَا


خریدار و فروشنده، تا از یکدیگر جدا نشده ‏اند، اختیار [فسخ معامله را] دارند.

اگر راست بگویند و [عیب را] آشکار بگویند، داد و ستد براى هر دو، برکت خواهد داشت، و اگر [عیب را] بپوشانند و دروغ بگویند برکت دادوستدشان خواهد رفت.

بز ملا حسن مسئله گو 

 چو به ده از رمه می کردی رو 


 داشت همواره به همره پس افت 

 تا سوی خانه ،‌ ز بزها ، دو سه جفت 

ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما


ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می​شود انگور ما

چشمت صنما هــــــــزار دلدار کشد

آن ناله‌ی زیر او همـــــــه زار کشد


شاهان زمانه خصم بـــــــردار کنند

آن نـرگس بیــــــــدار تو بیدار کشد

به نام آنکه نامش حرز جان‌هاست//ثنایش جوهر تیغ زبان‌هاست

زبان در کام، کام از نام او یافت//نم از سرچشمهٔ انعام او یافت


خرد را زو نموده دم به دم روی//هزاران نکتهٔ باریک چون موی

فلک را انجمن‌افروز از انجم//زمین را زیب انجم ده به مردم

حق با تو بود 

می بایست می خوابیدم 


اما چیزی خوابم را آشفته کرده است 

در دو طاقچه رو به رویم شش دسته خوشه زرد گندم چیده ام 

الهی غنچهٔ امید بگشای!//گلی از روضهٔ جاوید بنمای
بخندان از لب آن غنچه باغم!//وزین گل عطرپرور کن دماغم!

درین محنت‌سرای بی مواسا//به نعمت‌های خویش‌ام کن شناسا!
ضمیرم را سپاس اندیشه گردان!//زبانم را ستایش‌پیشه گردان!

دانلود آهنگ زیبای ( عشوه های پنهانی ) با صدای علیرضا افتخاری +شعر

دانلود آهنگ زیبای ( عشوه های پنهانی ) با صدای علیرضا افتخاری +شعر

مه تمام علی مه حسین و حسن
به روی شیرخدا دوباره خنده بزن
تو حسن یا حیدری تو حسین دیگری
دسته گل محمدی یا امام باقر
خوش آمدی خوش آمدی یا امام باقر

دانلود آهنگ زیبای ( مستور و مست ) با صدای همایون شجریان +شعر

دانلود آهنگ زیبای ( مستور و مست ) با صدای همایون شجریان +شعر

تاج از فرق فلک برداشتن

جاودان آن تاج بر سرداشتن


در بهشت آرزو ره یافتن

هر نفس شهدی به ساغر داشتن

از کوفی عنان (دبیر کل سابق سازمان ملل و برنده صلح نوبل) پرسیدند:

بهترین خاطره ی شما از دوران تحصیل چه بود؟

او جواب داد: «روزی معلم علوم ما وارد کلاس شد و برگه ی سفید رنگی را به تخته سیاه چسباند. در وسط آن لکه‌ای با جوهر سیاه نمایان بود.»

چون شاهد پــــوشیده خــــــرامان گردد
هـــــر پوشیده ز جامه عــــــریان گردد

بس رخت به خیل کاو گــروگان گردد
گـر سنگ بود چو کان زرافشان گردد

شخصی که سابقه دوستی با بهلول داشت روزی مقداری گندم به آسیا برد، چون آرد نمود و چون نزدیک

منزل بهلول رسید اتفاقآ خرش لنگ شد و به زمین افتاد آن شخص باسابقه دوستی که با بهلول داشت


بهلول را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد و بارش را به منزل برساند و چون بهلول قبلآ

قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد به آن مرد گفت:

وسایل لازم: توپ پور (نوعی توپ از جنس پیش‌، برگ خرما) دستک چوب برای زدن توپ.

نحوه انتخاب یار در بازی سنتی هلاری : ابتدا بازیکنان به دو گروه تقسیم می‌شوند، به سرگروه ماتوکان می‌گویند. سرگروه‌ها یارهای خود را به طور مساوی انتخاب می‌کنند.

در یکی از روستاهای ایتالیا، پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان زشتش خیلی ناراحت می کرد. روزی پدرش جعبه ‏ای پر از میخ به پسر داد و به او گفت:

هر بار که کسی را با حرف هایت ناراحت کردی، یکی از این میخ ‏ها را به دیوار طویله بکوب. روز اول، پسرک بیست میخ را به دیوار کوبید. پدر از او خواست تا سعی کند

محل بازی: فضای آزاد، روی زمین سفت و صاف و مسطح.

2 - وسیله بازی: قطعه سنگ یا «جیر» مسطح به شعاع دو و ضخامت یک سانتیمتر به نام «سول».


3 - فصل بازی: بهار، تابستان.

4 - زمان بازی: روزها.

دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت

ای دختر بهار حسد می برم به تو


عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا

با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو

بازی زیبای والیبال کتکی رو الان هر جای کهگیلویه و بویراحمد برید دارن بازی میکنن!

افراد بازی حداقل 6 نفر


تو این بازی همه حلقه میزنن و یه نفر بازیو شروع میکنه !

تمامی بازیکنان باید به هم باس (والیبال ) بدن !

برای اجرای این بازی ، چند بچه ( معولاً خرد سال ) دور هم می نشینند و دست هایشان را جلو می آورده باز می کنند و با کف دست روی زمین می گذارند ، یکی از آنها استاد بازی است

که بیشتر مواقع بزرگسالی است که وظیفه مشغول کردن کودکان را بر عهده دارد .

استاد ، شروع به خواندن متل یا شعر می کند و در ادای هر کلمه ، با دو انگشت دست راست

من به مردی وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و امیدم


هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم