گــــــــــردو

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابوسعید ابوالخیر» ثبت شده است

حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه ای

گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانه ای


گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟

گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانه ای

یا رب به محمد و علی و زهرا

یا رب به حسین و حسن و آل عبا


کز لطف برآر حاجتم در دو سرا

بی منت خلق یا علی الاعلا

وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا

گر داد من شکسته دادا دادا
ور نه من و عشق هر چه بادا بادا

حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه ای

گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانه ای


گفتمش، آن کس که او اندر طلب پویان بود؟

گفت: یا کوریست یا کریست یا دیوانه ای

ابوسعید ابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت. مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها امده بودند.جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند. شاگرد ابوسعید گفت: 

تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید.همه یک قدم پیش گذاشتند سپس...

شیخ را گفتند:«فلان کس بر روی آب می‌رود».
گفت: «سهل است. وزغی و صعوه ای نیز بروی آب می‌رود».

گفتند که: «فلان کس در هوا می‌پرد!»
گفت: «زغنی ومگسی در هوا بپرد».