گــــــــــردو

۳۱ مطلب با موضوع «ضرب المثل» ثبت شده است

این مثل سائره در مورد افرادی به کار می رود که سخت خشمگین شوند و حالتی غیر ارادی و دور از عقل و منطق به آنها دست دهد. در چنین مواقعی چهره اشخاص پرچین و سرخ گونه می شود،

رگ های پیشانی و شقیقه ورم می کند ، فریادهای هولناک می کشند و خلاصه اعمال و رفتاری جنون آمیز از آنها سر می زند اما ریشه و علت تسمیه این ضرب المثل :

-موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!

-آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!


-آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!

-پرادو سواری دولا دولا نمیشه!

مَثَل‌ها داستان زندگی مردم‌اند و چون آیینه‌ای روشن، آیین‌ها، تاریخ، هوش، بینش و فرهنگ ملت را در خود نشان می‌دهند. «مَثَل واژه‌ای است که از عربی به فارسی راه یافته و آنچنان که می‌نویسند

از ماده مثول بر وزن عقول به معنی شبیه بودن چیزی به چیز دیگر یا به معنای راست ایستادن و بر پای بودن آمده است». این واژه در عربی به چند معنا به کار رفته است: مانند و شبیه،

* قرآن تمام را از الفِ الحمد تا سین من الجنة و الناس فراموش کرد.

          o کنایه از لاابالی و بی توجهی به دین


    * من خویشتن غرقه ام،چگونه غرقه ای دیگر دست گیرم!

          o معادل:خفته را خفته کی کند بیدار

چ//* چاخیری توکسه ن سیچانین بوغازینا،گئده ر پیشییین پئشوازینا.

          o «»


    * چادراسئزلئق دان ائوده قالئب(تومانسئز لئقدان ائوده قالئب).

          o «از بی چادری تو خونه مونده-آب نمی بیند وگرنه شناگر قابلی است

(بدی و خیانت نکردن او از فقدان وسائل است)».

ت/    * تانری داغئنا باخار، قار وئرر.

          o «خداوند به هر کسی متناسب با ظرفیتش روزی می‌دهد».


    * تانری یازانی ، بنده پوزا بیلمه ز.

          o «سرنوشت را نمی‌شود تغییر داد».

ب/    * بش یاشیندا قویون اللی یاشیندا قاضی نی آلار.

          o « یک گوسفند پنج ساله یک قاضی پنجاه ساله را می خرد»


    * باجی، باجین اؤلسون، درد چوخ، واخت یوخ.

          o « خواهر خواهرت بمیره حرف زیاد است و زمان کم»

ضرب‌المثل‌های اسپانیایی و مترادف آن به فارسی.


    * »A caballo regalado no hay que mirarle el dentado.«

    * ترجمه: «در دهان ِ یابوی پیش‌کشی نگاه نمی‌کنند.»

ضرب‌المثل‌های ایتالیایی و مترادف آن به‌فارسی.

A  *

      «A lavare la testa dell'asino si spreca iI sapone.»


    * ترجمه: «حیف صابون که سر خر را با آن بشویند.»

          o مترادف فارسی: «که زنگی به شستن نگردد سفید»

S

    *

      Samt am Kragen, Hunger im Magen.


    * ترجمه: «یقه از مخمل اما شکم خالی.»

          o مترادف فارسی: « پز عالی جیب خالی.»

M

    *

      Man kann sich selbst keine Bäume pflanzen.


    * ترجمه: «کس نتواند نهالی از بهر خویش غرس کند.»

          o مترادف فارسی: «دیگران نشاندند ما خوردیم ما به‌نشانیم دیگران خورند. » مرزبان نامه

j

    *

      Jahre lehren mehr als Bücher.


    * ترجمه: «گذشت زمان بیشتر از کتاب می‌آموزد»

          o مترادف فارسی: «زیرکترین و آزموده ترین آموزگاران، روزگار باشد.»

 

H

 *

      Haar auf flacher Hand raufen wollen.


    * ترجمه: «از کف دست مو کندن»

          o مترادف فارسی: « کف دست که مو ندارد از کجایش می‌کنند.»

F    *

      Faulheit lohnt mit Armut


    * ترجمه: «پاداش تنبلی فقر است»

          o مترادف فارسی: «کاهلی شاگرد بدبختی است.»

D//Der Backofen ist eingefallen


    * ترجمه: «تنور رمبید»

          o مترادف فارسی: «تاپو ترکید.»

          o مترادف فارسی: «پا سبک کردن.»

A//  Aas ist keine Speise für den Adler

Adler fängt nicht Fliegen

Adler fängt keine Mücken


* ترجمه: «لاشه خوراک شاهین نیست»

    * ترجمه: «شاهین مگس نگیرد»

    * ترجمه: «شاهین پشه نگیرد»

«برای گرگ دنبه بردن و برای میش ضجه زدن.»

    «بره‌کشان است!»


    «بز به میش می‌گوید: دیدم، دیدم!»

    «بز را به پای خودش می‌آویزند، میش به پای خود.»

    «آدم دست‌پاچه، کار را دوبار می‌کنه.»

    «آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار می‌کنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم می‌شود.»


    «انبر را که در آتش بگذارند آقادزده حساب کارش را می‌کند.»

    «از سوزن کوتاه‌قد کاری بر می‌آید که از نیزه بلند بر نمی‌آید!»

در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید.

این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.

افراد حریص و طماع را «اشرف خر» گویند. این نام و عنوان مخصوصا به آن دسته از طمعکاران اطلاق می شود که حرص و طمع و ولع آنها سرانجام به ندامت و پشیمانی منتهی می گردد.

نه خود می خوردند و نه به دیگران می خورانند. نه خودشان از این رهگذر طرفی می بندند و نه آثاری که نفع و مصلحت عامه بر آن مترتب باشد بر جای می گذارند. به عبارت دیگر از آن همه ثروت و اندوخته

این مثل در مورد افرادی به کار می رود که از خود راضی باشند و عجب و تکبر بیش از حد و اندازه آنها دیگران را ناراحت کند. در چنین مواردی گفته می شود : «مثل اینکه از دماغ فیل افتاده.»

در خلال مدت شش ماه که کشتی نوح چون پر کاه بر روی امواج خروشان در حرکت بود از سرگین و پلیدی مردم و فضولات حیواناتی که در کشتی بوده اند سطح و هوای کشتی ملوث و متعفن شد

«به شل گفتند چرا نمی‌‌رقصی؟ گفت: اطاق کج است.»

ضرب‌المثل فارسی


«به شَلِه گفتند: چرا یه‌وری می‌‌رقصی؟ گفت: - کفِ اطاق کجه!»

ضرب‌المثل فارسی

روزی بود ، روزگاری . خیاطی در شهری زندگی می کرد و برای مردم لباس می دوخت . او شاگردی داشت که بسیار با سیلقه بود و دوخت هایش ، مثل استادش خوب و با دوام بود .اما از نظر سرعت

 به پای استادش نمی رسید . مثلاً لباسی را که استاد در یک هفته می دوخت ، شاگرد در دو هفته

پدری به پسرش وصیت کرد که در عمرت این سه کار را نکن :

 راز دل به زن مگو ، با نو کیسه معامله نکن و با آدم کم عقل رفیق نشو . بعد از این که پدر ازدنیا رفت پسر خواست بداند که چرا پدرش بهاو چنین وصیتی کرده؟ پیش خودشگفت : امتحان کنم

مصراع بالا از مولانا مولوی بلخی است که چون در میان افراد وجماعات بشری مصادیق زیادی پیدا می کند لذا به صورت ضرب المثل درآمده است.

در مثل وقتی انسان رنج فراوان می برد و به دفینه یا صندوقچه ای دست می یابد از کثرت ذوق و شعف سر از پا نشناخته برای زندگانی آینده خود نقشه ها می کشد ولی همین که صندوق را باز می کند