گــــــــــردو

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولانا» ثبت شده است

برگذری درنگری جز دل خوبان نبری

سر مکش ای دل که از او هر چه کنی جان نبری


تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا

تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری

عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد

برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد


عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون

کان معتمد سدره از عرش مجید آمد

گفتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما

گفتی مرو.گفتم چرا؟ گفتی که میخواهم تورا


گفتی که وصلت میدهم.جام الستت میدهم

گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی میدهم

آب حیوان باید مر روح فزایی را

ماهی همه جان باید دریای خدایی را


ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد

این عرصه کجا شاید پرواز همایی را

ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را

ای خواجه نمی‌بینی این خوش قد و قامت را


دیوار و در خانه شوریده و دیوانه

من بر سر دیوارم از بهر علامت را

امروز گزافی ده آن باده نابی را

برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را


گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد

پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

معشوق همین جاست بیایید بیایید


معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار

در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد

قیامت‌های پرآتش ز هر سویی برانگیزد


دلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزد

دو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزد

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد

از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد


چون باز که برباید مرغی به گه صید

بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد

بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما

زیرا نمی‌دانی شدن همرنگ ما همرنگ ما


از حمله‌های جند او وز زخم‌های تند او

سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما

امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را

می‌شد روان بر آسمان همچون روان مصطفی


خورشید از رویش خجل گردون مشبک همچو دل

از تابش او آب و گل افزون ز آتش در ضیا

چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را

می‌دان که دود گولخن هرگز نیاید بر سما


ور خود برآید بر سما کی تیره گردد آسمان

کز دود آورد آسمان چندان لطیفی و ضیا

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند


عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود

آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند

برانید برانید که تا بازنمانید
بدانید بدانید که در عین عیانید

بتازید بتازید که چالاک سوارید
بنازید بنازید که خوبان جهانید

آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم


آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان

تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم

مگسی بر پرِکاهی نشست که آن پرکاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر کشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دریانوردی و کشتی‌رانی خوانده‌ام. در این کار بسیار تفکر کرده‌ام.

ببینید این دریا و این کشتی را و مرا که چگونه کشتی می‌رانم. او در ذهن کوچک خود بر سر دریا کشتی می‌راند آن ادرار، دریای بی‌ساحل به نظرش می‌آمد و آن برگ کاه کشتی بزرگ,

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند


کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

ای یوسف خوش نام ما خوش می​روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما


ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می​شود انگور ما

چشمت صنما هــــــــزار دلدار کشد

آن ناله‌ی زیر او همـــــــه زار کشد


شاهان زمانه خصم بـــــــردار کنند

آن نـرگس بیــــــــدار تو بیدار کشد

چون شاهد پــــوشیده خــــــرامان گردد
هـــــر پوشیده ز جامه عــــــریان گردد

بس رخت به خیل کاو گــروگان گردد
گـر سنگ بود چو کان زرافشان گردد

از کسی پرسیدند:« چند سال داری؟»

گفت:« هجده، هفده، شاید شانزده، احتمالا پانزده…! »

رندی گفت:« از عمر چرا می دزدی؟ این طور که تو پس پس می روی، به شکم مادرت باز می گردی!» مولانا

یکدمی بالا و یک دم پست عشق گر به در انبانم دست عشق مولانا


@@@@@شعر زیبا و جملات قصار و عارفانه مولانا @@@@@@


در پی هر گریه آخر خنده ای است.مولانا

یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت*یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد*افسوس که بر گنج شما پرده شمایید مولانا 


@@@@@@@شعر زیبا و جملات قصار و عارفانه مولانا @@@@@@


اگر دمی به قلب خود گوش فرا دهی سرمد همه بزرگان خواهی شد. مولانا

دانلود آهنگ زیبای ( قبله دل ) با صدای چنگیز حبیبیان+ متن شعر

دانلود آهنگ زیبای ( قبله دل ) با صدای چنگیز حبیبیان+ متن شعر

چون که با تکبیرها مقرون شدند ///همچو قربان از جهان بیرون شدند 
معنى تکبیر این است اى امام ///کاى خدا پیش تو ما قربان شدیم 

وقت ذبح الله اکبر مى کنى ///همچنین در ذبح نفس کشتنى 
من چو اسماعیل و جان همچو خلیل ///کرد جان تکبیر بر جسم نبیل