گــــــــــردو

اس ام اس عاشقانه و پیامک عرفانی شهریور

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۱ ق.ظ

یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام

بنوش… تا از دهان نیفتاده… بنوش…

@@@@@@@@@@


آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری

وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی و ته همه فنجان های تو من می روم …

@@@@@@@@@@@

خــــدایا

همه از تو می خواهند، بدهی

من از تو می خواهم، بگیری

خـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر


@@@@@@@@@@


هوا سرد شده … نه! نه …

هوای من سرد شده …


حتی گرفتن فنجان قهوه هم، دردی را دوا نمی کند …

گرمای وجودت را می خواهم …

چرا صندلی رو به رو خالی ست؟


@@@@@@@@@@


خدا را دوست بدارید

حداقلش این است که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید


@@@@@@@@


خدایا

گوش کن به التماسهای من

شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز

مرا گوش کن، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز


@@@@@@@@@


در ته فنجان قهوه ام کفش های توست

فقط نمی دانم می آیی یا می روی …


@@@@@@@@@


خدایا

در 2 راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده

نکند که با نسیمی راهم را کج کنم!


@@@@@@@@


خدایا!

خدایا چگونه تو را بخوانم در حالی که من، من هستم (با این همه گناه ومعصیت)

و چگونه از رحمت تو نا امید شوم درحالی که تو، توهستی (با آن همه لطف و رحمت)

خدایا تو آنچنانی که من می خواهم مرا نیز چنان کن که تومی خواهی


@@@@@@@@


کام اول و عمیق از سیگار

طعم قهوه تلخ گوشه دنج کافه

بوی برف نو که می بارید


و دست هایی که روی پیانو می رقصید

فرصت عاشقی کردن بود، جای تو خالی اما …


@@@@@@@@@@


گاهی اوقات دلم تنگ طمع تلخ اشک هایم می شود

و آرام می بارم و می نوشم …

گویی قهوه ای تلخ از جنس حقیقت می نوشم …


چه کسی می گوید قهوه تلخ است؟

قهوه در برابر روز گار تلخم شیرین ترین نوشیدنی عالم حساب می شود …


@@@@@@@@


خدا در دستی است که به یاری میگیری

در قلبی که شاد میکنی

درلبخندی که به لب می نشانی

خدا با من است، خدا با توست… خدایمان را آشکار کنیم


@@@@@@@@


قهوه فقط یاداور است …

یاداور لحظات شیرین با تو بودن …

قهوه شیرین است …

خیلی شیرین …


@@@@@@@@@@@


صبح است… یاس را باید کاشت

توی گلدان ظریفی که پر از عطر خداست و سپس گلدان را روی یک میز گذاشت

پرده ها را باید پس زد و به خورشید فضا داد که آرام بتابد بر آن …

آن زمان خواهی دید با شمیم گل یاس،


تو چه احساس قشنگی داری و درخشان شدن برگ گیاه، چه تماشا دارد!

در دلت بوته ای از یاس بکار … یاسی از عاطفه، امید، محبت

ادراک و بدان بی تردید زندگی با تو سر مهر و وفا خواهد داشت …


@@@@@@@@@@


کافه چی بر روی میزها شعر می نویسد

اینجا طعم دلتنگی ها از قهوه هم تلخ تر است…!


@@@@@@@@@@


من خدا را دارم

کوله بارم بر دوش

سفری می باید

سفری تا ته تنهایی محض

هر کجا لرزیدم

هر کجا ترسیدم

فقط و فقط گفتم

“من خدا را دارم”


@@@@@@@@@@@@


قهوه چی زیاد قهوه ام را شیرین نکن

طعم روزگارم کم از تلخی قهوه ات نیست


@@@@@@@@@@@


این گونه نیا که هر از چند گاهی باشد

نیا دنیایم را آرامشم را سکوت اجباری روزهایم را نریز به هم …


که مجبور باشم مدیون قهوه خانه شوم

از بس که خاکستر و دود سیگار مهمانش می کنم

نیا لعنتی

اینگونه گذرا نیا …


@@@@@@@@@@@


خطا از من است، می دانم …

از من که سالهاست گفته ام ”ایاک نعبد“

اما به دیگران هم دلسپرده ام


از من که سالهاست گفته ام ”ایاک نستعین“

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن


بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …

خدایا؛ رهایم نکن …


@@@@@@@@@@


لبخندی که در چهره ام می بینی معنایش

این نیست که زندگی ام بی نقص است،


بلکه قدردان داشته هایم هستم

و از خــــدا بخاطر نعمتهایش

سپاسگذارم


@@@@@@@@@


خدا تنها روزنه امیدی است که هیچ گاه بسته نمی شود …

تنها کسی ایست که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد …


با پای شکسته هم می توان سراغش رفت …

تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد …

تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند …


وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید …

وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود …

و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن ….


@@@@@@@@@@


دیگر بازی بس است

بیا شمشیر ها را کنار بگذاریم و فنجانی چای بخوریم

اما چرا دستان تو خونی و پشت من می سوزد؟


@@@@@@@@@@@


برایم نوشته بود:

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …

ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید:


امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود!

همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …


@@@@@@@@


من سرد

هوا سرد

برف سرد

زمستان سرد

تو با من سرد

دنیای من سرد

همه چیز سرد

ولی فنجان قهوه ام گرم

این تضاد برای یک لجظه مرا به آرامش می برد


@@@@@@@@@@


کاش بعضیا

اگه ول می کنن می رن

اگه تنهات می ذارن


نگن که دلیلشون واسه انجام بعضی کارا چی بوده

بذارن همونطور فک کنیم اون کارا رو از روی دوست داشتن


یا اینکه دوست داشتن کاری واسمون انجام بدن انجام دادن

بذارن یه باور خوب خوب ازشون داشته باشیم



یه باور به شیرینیه اولین قهوه

نه به تلخیه آخرین قهوه

..

کافه را گرد دلتنگی گرفته

صندلی های خالی

فنجان هایی از تنهایی لبریز

..

چگونه استـــ حال من…

با غمـــ ها می سازمــــ…

باکنایه ها می سوزمــــــــــ…

به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…

لبخندی تـــلخـــــــ….

خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…

می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…

از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدی

فقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبر

فقط یک قبـــــــــــــــر…

در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــ

خــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…

..

اینقدر نگو اگه ببخشم کوچک می شوم،

اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد،

خـــــدا اینقدر بزرگ نبود!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی