گــــــــــردو

شیطان و فرعون

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ق.ظ

 مردی نزد فرعون رفت و در حضور همه خوشه‌ی انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود

 که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.

فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.

شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمی‌داند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!

بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آن‌وقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

  • ۹۴/۰۶/۲۸
  • blogo

شیطان

نظرات  (۱)

  • کیکاووس (شباهنگ)
  • درود برشما 
    ای کاش ما بندگان غافل به اندازه شیطان به عظمت خداوند پی میبردیم
    وب بسیار پر محتوائی دارید..پیروز و شاد باشید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی