گــــــــــردو

چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنى

دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۱۴ ب.ظ

چون هرچه غیر اوست بدل ترک آن کنى

بر فرق جهان تو نهد از حب خویش تاج


در نصرت خرد که هوا دشمن ویست

با نفس خود جدل کن وبا طبع خود لجاج


گر در مصاف آن دو مخالف شوى شهید

بیمار را بدم چو مسیحا کنى علاج


چون نفس تند گشت بسختیش رام کن

سردى دهد طبیب چو گرمى کند مزاج


با او موافقت مکن اندر خلاف عقل

محتاج نیست شب که سیاهش کنى بزاج


مردانه گنده پیر جهان را طلاق ده

کز عشق بست با دل تو عقد ازدواج


هستى تو چو زیت بسوزد گرت فتد

بر دل شعاع عشق چو مصباح در زجاج


زاندوه او چو مشعله ماه روشنست

شمع دلت که زنده بروغن بود سراج


مر فقر را امین نبود هیچ جاه جوى

چون تخت شه نشین نشود هیچ پیل عاج


گوید گلیم پوش گدا را کسى فقیر

خواند هویدپوش شتر را کسى دواج


گر در رهش زنى قدمى بر جبین گل

از خاک ره چو قطره شبنم فتد عجاج


خودکام را چنین سخن از طبع هست دور

محموم را بود عسل اندر دهان اجاج


گر دوستى حق طلبى ترک خلق کن

در یک مکان دوضد نکند باهم امتزاج


  • ۹۵/۰۱/۰۹
  • blogo

سیف فرغانی

قصیده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی