گــــــــــردو

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد

جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد

از چرخ فرود آمد و در ما نگران شد


چون باز که برباید مرغی به گه صید

بربود مرا آن مه و بر چرخ دوان شد


در خود چو نظر کردم خود را بندیدم

زیرا که در آن مه تنم از لطف چو جان شد


در جان چو سفر کردم جز ماه ندیدم

تا سر تجلی ازل جمله بیان شد


نه چرخ فلک جمله در آن ماه فروشد

کشتی وجودم همه در بحر نهان شد


آن بحر بزد موج و خرد باز برآمد

و آوازه درافکند چنین گشت و چنان شد


آن بحر کفی کرد و به هر پاره از آن کف

نقشی ز فلان آمد و جسمی ز فلان شد


هر پاره کف جسم کز آن بحر نشان یافت

در حال گذارید و در آن بحر روان شد


بی دولت مخدومی شمس الحق تبریز

نی ماه توان دیدن و نی بحر توان شد


 مولوی /دیوان شمس

  • ۹۴/۱۰/۰۴
  • blogo

غزل

مولانا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی