گــــــــــردو

صید بیابان عشق چون بخورد تیر او

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ

صید بیابان عشق چون بخورد تیر او

سر نتواند کشید پای ز زنجیر او


گو به سنانم بدوز یا به خدنگم بزن

گر به شکار آمدست دولت نخجیر او


گفتم از آسیب عشق روی به عالم نهم

عرصه عالم گرفت حسن جهان گیر او


با همه تدبیر خویش ما سپر انداختیم

روی به دیوار صبر چشم به تقدیر او


چاره مغلوب نیست جز سپر انداختن

چون نتواند که سر درکشد از تیر او


کشته معشوق را درد نباشد که خلق

زنده به جانند و ما زنده به تأثیر او


او به فغان آمدست زین همه تعجیل ما

ای عجب و ما به جان زین همه تأخیر او


در همه گیتی نگاه کردم و بازآمدم

صورت کس خوب نیست پیش تصاویر او


سعدی شیرین زبان این همه شور از کجا

شاهد ما آیتیست وین همه تفسیر او


آتشی از سوز عشق در دل داوود بود

تا به فلک می‌رسد بانگ مزامیر او

 

سعدی- دیوان اشعار -غزل ۴۸۱


  • ۹۴/۱۰/۱۰
  • blogo

سعدی

غزل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی