گــــــــــردو

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۴۱ ب.ظ

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی


در مکتب حقایق پیش ادیب عشق

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی


دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی


خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد

آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی


گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد

بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی


یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر

کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی


از پای تا سرت همه نور خدا شود

در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی


وجه خدا اگر شودت منظر نظر

زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی


بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود

در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی


گر در سرت هوای وصال است حافظا

باید که خاک درگه اهل هنر شوی

 

غزل شمارهٔ :487

  • ۹۴/۱۰/۲۹
  • blogo

حافظ

غزل

نظرات  (۱)

  • صآب خونـِ
  • سلام
    اگه دوست داشتید و موافق بودید خبر بدید وبلاگ های همدیگر رو دنبال کنیم.
    + امضا صآب خونه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی