گــــــــــردو

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادبیات» ثبت شده است

آیت الله سید عباس کاشانی به من گفت یک روز قبل از اینکه علامه دفتر اشعارش را از بین ببرد، از علامه خواستم دفتر اشعارشان را بدهد تا من نگاه کنم و نهایتا در فرصتی که داشتم 50 غزل علامه 

را یادداشت کردم تقریبا همه می‌دانند علامه طباطبایی علاوه بر آنکه در تفسیر و فلسفه و دیگر علوم دینی سرآمد روزگار خود بود و این شهرت از مرزهای ایران گذشت و شهرتی جهانی و اعتباری متقن برای

همهء هستی من آیهء تاریکیست

که ترا در خود تکرار کنان


به سحرگاهان شکفتن ها و رستن های ابدی آه کشیدم ، آه

من در این آیه ترا

مگسی بر پرِکاهی نشست که آن پرکاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر کشتی می‌راند و می‌گفت: من علم دریانوردی و کشتی‌رانی خوانده‌ام. در این کار بسیار تفکر کرده‌ام.

ببینید این دریا و این کشتی را و مرا که چگونه کشتی می‌رانم. او در ذهن کوچک خود بر سر دریا کشتی می‌راند آن ادرار، دریای بی‌ساحل به نظرش می‌آمد و آن برگ کاه کشتی بزرگ,

در دامنه دو کوه بلند، دو آبادی بود که یکی «بالاکوه» و دیگری «پایین کوه» نام داشت؛ چشمه ای پر آب و خنک از دل کوه می جوشید و از آبادی بالاکوه می گذشت و به آبادی پایین کوه می رسید.

این چشمه زمین های هر دو آبادی را سیراب می کرد. روزی ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمین های پایین کوه را صاحب شود.

مسکین تن شمع از دل ناپــــاک بسـوخت 

زرین تنـش از دل شبـــــه‌نـــــاک بسـوخت


پروانــــه چو دید کـــو ز دل پـاک بسوخت 

بر فرق سرش فشـــاند جــان تاک بسوخت