گــــــــــردو

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تمثیلات و مقطعات» ثبت شده است

ز قلعه، ماکیانى شد به دیوار

بناگه روبهى کردش گرفتار


ز چشمش برد، وحشت روشنائى

بزد بال و پر، از بى دست و پائى

کبوتر بچه ای با شوق پرواز

بجرأت کرد روزی بال و پر باز


پرید از شاخکی بر شاخساری

گذشت از بامکی بر جو کناری

جعل پیر گفت با انگشت

که سر و روی ما سیاه مکن


گفت، در خویش هم دمی بنگر

همه را سوی ما نگاه مکن

گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری

کآخر تو هم برون کن ازین آشیان سری


آفاق روشن است، چه خسبی به تیرگی

روزی بپر، ببین چمن و جوئی و جری

برد دزدی را سوی قاضی عسس

خلق بسیاری روان از پیش و پس


گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود

دزد گفت از مردم آزاری چه سود

صبحدم، تازه گلی خودبین گفت

کاز چه خاک سیهم در پهلوست


خاک خندید که منظوری هست

خیره با هم ننشستیم، ای دوست

بلبلی شیفته میگفت به گل

که جمال تو چراغ چمن است


گفت، امروز که زیبا و خوشم

رخ من شاهد هر انجمن است

به ماه دی، گلستان گفت با برف

که ما را چند حیران میگذاری


بسی باریده ای بر گلشن و راغ

چه خواهد بود گر زین پس نباری