گــــــــــردو

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قاآنی» ثبت شده است

به رنگ و بوی جهانی نه بکله بهتر از آنی

به حکم آنکه جهان پیر گشته و تو جوانی


ستاره یی نه مهی نه فرشته یی نه گلی نه

که هر چه گویمت آنی چو بنگرم به از آنی

تا به شکار رفته یی گشته دلم شکار غم

هست مرا ازین سپس طیش فزون و عیش کم


گر نه ز محنت زمان شاه شود مر ضمان

نیست ز بختم این گمان کاو برهاندم ز غم

از کشت عمل بس است یک خوشه مرا

در روی زمین بس است یک گوشه مرا


تا چند چو گاو گرد خرمن گردیم

چون مرغ بس است دانه یی توشه مرا

تو در خوبی و زیبایی چنان امروز یکتایی

که خورشید ار به خود بندی به زیبایی نیفزایی


حدیث روز محشر هر کسی در پرده می گوید

شود بی پرده آن روزی که روی از پرده بنمایی