گــــــــــردو

بز ملا حسن/بز ملا حسن مسئله گو

دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ

بز ملا حسن مسئله گو 

 چو به ده از رمه می کردی رو 


 داشت همواره به همره پس افت 

 تا سوی خانه ،‌ ز بزها ، دو سه جفت 


 بز همسایه ،‌بز مردم ده 

 همه پر شیر و همه نافع و مفت 


 شاد ملا پی دوشیدنشان 

 جستی از جای و به تحسین می گفت 


مرحبا بز بزک زیرک من 

 که کند سود من افزون به نهفت 


 روزی آمد ز قصا بز گم شد 

 بز ملا به سوی مردم شد 


جست ملا ،‌ کسل و سرگردان 

همه ده ، خانه ی این خانه ی آن 


 زیر هر چاله و هر دهلیزی 

 کنج هر بیشه ،‌به هر کوهستان 


دید هر چیز و بز خویش ندید 

 سخت آشفت و به خود عهد کنان 


گفت : اگر یافتم این بد گوهر 

 کنمش خرد سراسر استخوان 


 ناگهان دید فراز کمری 

 بز خود را از پی بوته چری


رفت و بستش به رسن ،‌زد به عصا 

 بی مروت بز بی شرم و حیا 


 این همه آب و علف دادن من 

عاقبت از توام این بود جزا 


که خورد شیر تو را مرده ده ؟

بزک افتاد و بر او داد ندا


شیر صد روز بزان دگر 

 شیر یک روز مرا نیست بها ؟


یا مخور حق کسی کز تو جداست 

 یا بخور با دگران آنچه تراست


نیما یوشیج

  • ۹۴/۰۸/۲۵
  • blogo

نیما یوشیج

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی