- ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۵
- ۰ نظر
گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی
شک نبودی کان سخن بر خلق کمتر گویمی
راز عالم در دلم، گنگم ز نااهلی خلق
گر تو را اهلیتی بودی تو را بر گویمی
گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی
شک نبودی کان سخن بر خلق کمتر گویمی
راز عالم در دلم، گنگم ز نااهلی خلق
گر تو را اهلیتی بودی تو را بر گویمی
از سوز عشق چون شمع راحت کجاست ما را؟
تن بوته گدازست تا سر بجاست ما را
راه سلوک ما را از خار می کند پاک
این آتشی که از شوق در زیر پاست ما را
نشاندی آتشم بر جان، کجایی
فشاندی اشکم از مژگان، کجایی
همه دردم، همه دردم، همه درد
کجایی ای مرا درمان، کجایی
صاحب نظر نباشد دربند نیک نامی
خاصان خبر ندارند از گفت و گوی عامی
ای نقطه سیاهی بالای خط سبزش
خوش دانهای ولیکن بس بر کنار دامی
به باغ راهِ خزان و بهار نتوان بست
به رویِ بخت درِ روزگار نتوان بست
کنارِ کِشت چه خوش می سرود دهقانی
که: سیل حادثه را رهگذار نتوان بست
درین شب ها،
که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد.
درین شب ها،
که هر آیینه با تصویر بیگانه ست
سر خجلت بزیر از روی آن آیینه رو دارم
گنهکارم ولیکن چشم بخشایش ازو دارم
دلم زین آرزو خون شد که جان در پایت افشانم
برفتی از برم اما هنوز این آرزو دارم
در دلم یادی از آن رخسار زیبا مانده است
پرتوی از او در این آیینه پیدا مانده است
هیچ دانی چیست این سرخی که در چشم منست؟؟
آتشی کز کاروان اشک بر جا مانده است
مهربانی را بیاموزیم
فرصت آیینه ها در پشت در مانده است
روشنی را می شود در خانه مهمان کرد
می شود در عصر آهن
این غذای سنتی مکزیکی که به همراه سس مخصوص به خود باید سرو شود را در این مطلب برایتان آورده ایم می خواهیم با روش تهیه این غذای امریکایی آشنا شوید البته
اگر با غذاهای گوشتی تند مشکلی ندارید .انواع گوشتهای مزهدار شده با سس چیلی که روی باربیکیو کباب میشوند، یک بشقاب غذای مکزیکی را تشکیل میدهند.
نشود فاش کسی آنچه میان من و تو ست
تا اشارات نظر نامهرسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون
کان معتمد سدره از عرش مجید آمد
بی برگی ما برگ نشاط است چمن را
شیرازه گلزار بود خار و خس ما
از خامی ما عشق به زنهار درآمد
خون شد دل باغ از ثمر دیررس ما
نگاه ناز او فهمید راز سینهجوشی را
رساند آخر به جایی عشق، فریاد خموشی را
چه پروا گر در میخانهها را محتسب گِل زد
نبندد نرگس مستش دکان میفروشی را
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
باران ! سرود دیگری سر کن
من نیز می دانم که در این سوگ
یاران را
یارای خاموشی گزیدن نیست
مواد لازم:
۴ عدد سینه مرغ بدون پوست و استخوان
۱ قاشق غذاخوری روغن
نصف قاشق چایخوری نمک
یک چهارم قاشق چایخوری فلفل