- ۲۲ آذر ۹۴ ، ۲۲:۵۲
- ۰ نظر
مواد لازم:
۶۸۰ تا ۹۰۰ گرم فیله سالمون
۳ قاشق غذاخوری خردل عسلی (یک و نیم قاشق غذاخوری عسل به اضافه ی یک و نیم قاشق غذاخوری خردل)
مواد لازم:
۶۸۰ تا ۹۰۰ گرم فیله سالمون
۳ قاشق غذاخوری خردل عسلی (یک و نیم قاشق غذاخوری عسل به اضافه ی یک و نیم قاشق غذاخوری خردل)
زمهر اولیاء الله شانی کرده ام پیدا
برای خویش عیشی جاودانی کرده ام پیدا
رسا گر نیست دست من بقرب دوست یکتا
زمهر دوستانش نردبانی کرده ام پیدا
روز روزگاری در جنگلی بزرگ و دور شیری بود که نتوانسته بود شکار کند برای همین خیلی عصبانی و گرسنه بود همینطور که به طرف خانه اش می رفت متوجه غاری شد به طرف غار رفت
و فهمید که در غار موجودی زندگی میکند پس گفت بهتر هست پشت این درخت منتظر باشم
وزمانی که جانور بیرون آمد به او حمله کنم
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد
وز همه ملک جهان مهر تو حاصل دارد
جور و بیداد و جفا کردن و عاشق کشتن
زیبد آنرا که چنین شکل و شمایل دارد
مشکی از تن به درآرید ربیع آمده است
خم ابرو بگشایید ربیع آمده است
مژده ای ختم رسل داد که آید به بهشت
هر که بر من خبر آرد که ربیع آمده است
بر من شب هجر تو سرآید آخر
این صبح وصال تو برآید آخر
دستی که ز هجران تو بر سر دارم
از وصل به گردنت درآید آخر
انگور می دهند که قربانی ات کنند
لازم نکرده دعوت مهمانی ات کنند
صدها رواق در جگرت زهر باز کرد
می خواستند آینه بندانی ات کنند
سخن بزرگ شود چون درست باشد و راست
کس ار بزرگ شد از گفتهی بزرگ، رواست
چه جد، چه هزل، درآید به آزمایش کج
هر آن سخن که نپیوست با معانی راست
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را
بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند
چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا
هوشنگ مرادی کرمانی در تاریخ ۱۶ شهریور سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد کرمان چشم به جهان گشود . وی بی تردید شناخته شدهترین چهره ادبیات کودک و نوجوان ایران درجهان است .
بعد از تولدش، مادرش فوت کرده و پدرش “کاظم” که ژاندارم بود ؛ خود را به سیستان و بلوچستان منتقل کرد . پدر پس از بازگشت ، دچار نوعی بیماری روحی شده بود ؛
من رؤیایی دارم، رؤیای آزادی
رؤیای یک رقصِ بیوقفه از شادی
من رؤیایی دارم، از جنسِ بیداری
رؤیای تسکینِ این دردِ تکراری
تا آفتابی دیگر
رهروان خسته را احساس خواهم داد
ماه های دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت
نورهای تازه ای در چشم های مات خواهم ریخت
1- سه ویژگى برجسته مؤمن
لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
علم رسمی از کجا عرفان کجا
دانش فکری کجا وجدان کجا
عشق را با عقل نسبت کی توان
شاه فرمان ده کجا دربان کجا
26. زمانى که حاکمان دروغ بگویند ، باران نبارد و چون زمامدار ستم ورزد ،دولت ، خوار گردد ، و اگر زکات اموال داده نشود چهار پاپان از بین روند (بحار الانوار ، ج 73 ، ص 373)
27. هر کس اندوه و مشکلى را از مؤمنى برطرف نماید ، خداوند در روز قیامتاندوه را از قلبش برطرف سازد
(اصول کافى ، ج 3 ، ص 268)
ای رفیق هم دل و هم کیش من
ای فراقت مایه ی تشویش من
دیگر ای هم طالع همریش من
نیستی در پشت یا در پیش من
1. مؤمن ، مؤمن واقعى نیست ، مگر آن که سه خصلت در او باشد : سنتى از پروردگارش و سنتى از پیامبرش و سنتى از امامش . اما سنت پروردگارش ، پوشاندن راز خود است ، اما سنت پیغمبرش ،
مدارا و نرم رفتارى با مردم است ، اما سنت امامش صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است
(اصول کافى ، ج 3 ، ص 339)
سوی ما آکه نباشد سفری بهتر از ین
روی ما بین که نباشد نظری بهتر از ین
طاعت ما کن و اخلاص بدست آور و صدق
سوی ما نیست ترا راهبری بهتر از ین